استفاده از عنصر تخيل در گزارش نويسی
ناگفته پيداست كه عنصر تخيل، استخوان بندي و ساختمان اصلي بسياري از رمان ها را مي سازد و گاه پاره اي داستان ها، تماماً از عنصر تخيل تغذيه مي شوند. بنابراين مرز استفاده از تخيل و تصور در داستان بسيار وسيع است، اما به مرور اين مرز محدودتر شده است تا جايي كه درون مايه و اسكلت داستان هاي امروزي را اكثراً موضوعات و مسائل اجتماعي تشكيل مي دهد و از عنصر تخيل نيز در ارتباط با اين مسائل تا حد لازم استفاده مي شود. يعني شيوه داستان نويسي امروز تا حدود زيادي به گزارش نويسي نزديك شده و گاه به آن پهلو مي زند و امروز ما شاهديم كه اين نوع داستان ها مورد اقبال و پذيرش بيشتري از داستان هاي صرفاً تخيلي هستند. ((گزارش يك مرگ)) نوشته ((گابريل گارسيا ماركز)) و بسياري از نوشته هاي ديگر او و نيز ديگر نويسندگان امريكاي لاتين از اين قبيل است. در اين قبيل داستان ها، همانند بسياري از گزارش ها، عمر ((زمان)) شكسته مي شود گذشته و حال و آينده در هم مي آميزد و خواننده مدام در تونل زمان در حركت است. توصيف ها و تصويرها از تكنيك واقع گراي روزنامه نگاري بخصوص گزارش نويسي مايه مي گيرد و شكافتن حقايق و زنده كردن جريان هاي پيچيده تا حدودي در آنها ديده مي شود. به طور كلي مي توان گفت كه داستان نويسي امروز چه از حيث محتوا و چه از نظر سبك و تكنيك تا حد زيادي به گزارش نويسي نزديك شده است، اما در هر حال دست نويسنده براي استفاده از تخيل در قصه و رمان به مراتب بازتر از گزارش است. در گزارش، عنصر تخيل تا جايي قابل استفاده و كاربرد آن مجاز است كه در خدمت بيان واقعيت باشد. يعني تخيل وسيله اي باشد براي بهم پيوستن هنرمندانه عناصري كه واقعيت را تشكيل مي دهند به ديگر سخن به كمك تخيل، حوادث و مسائل اجتماعي، در گزارش بازسازي و بيان مي شود در اين صورت است كه ((عمر مفيد)) گزارش يعني زماني كه گزارش، تازگي و حقانيت و كاربرد اجتماعي خود را حفظ مي كند درازتر مي شود. اين ((عمر مفيد)) بخصوص اگر سوژه گزارش به واقعيات و رويدادهاي مهم زندگي اجتماعي، نيازها و مسائل عمده جامعه با شمول هر چه بيشتر نزديكتر باشد، طولاني تر مي شود.
اينجاست كه ((حقيقت)) اثر خود را در گزارش نشان مي دهد. اگرچه گزارش با خبر تفاوت هايي دارد ولي عيني بودن و حقيقي بودنش را نبايد از دست بدهد. به طور كلي گزارش نبايد ((ذهني)) باشد. اگر تصوير پردازي و چيزي توصيف مي شود بايد بر اساس حقيقت باشد.
به طور كلي روح و جاني كه گزارشگر به موضوع و گزارش مي دهد وجه مشخصه و مميز هر گزارش به حساب مي آيد. بد نيست مثالي در اين زمينه داشته باشيم. فرض كنيم گزارشگر مي خواهد موقعيت جغرافيايي يك محل را در گزارش بياورد. ساده ترين راه اين است كه بگويد مثلاً فلان شهر در استان …، جنوب درياچه .. در شمال كوه … قرار دارد. اما اگر خواننده احساس كند كه درس جغرافيا به او داده مي شود مطلب را دنبال نخواهد كرد حتي اگر حس كند درس اخلاق به او داده مي شود. اما همين مطالب را مي توان به صورت ديگري ذكر كرد، طوري كه خواننده يا بيننده و شنونده احساس نكند كه در كلاس درس نشسته است. به طور كلي روانشناسي خواننده يا مخاطب پيام نشان مي دهد كه از امر و نهي كردن و القاي اين كه ((فلان كار را بكن و فلان كار را نكن)) خوشش نمي آيد و خيلي زود از آن رو بر مي گرداند. براي بيان اين مسائل بايد قالب هاي خاص خودش را پيدا كنيم. تجربه نشان مي دهد كه تبليغات مستقيم كمترين تأثير را در مخاطب به جا مي گذارد ولي بيان غير مستقيم و هنري مي تواند تأثير مطلوب داشته باشد.
به طور كلي نظام تبليغات جهاني امروز آنچنان ظريف و پيچيده و ضمني عمل مي كند و حساب شده پيش مي رود كه مخاطبان پيام هاي ارتباطي بدون آن كه خود متوجه باشند و احساس كنند مدام تحت بمباران تبليغاتي قرار دارند. گفتن اين كه فلاني آدم خوب يا بدي است معلوم نيست چقدر مورد پذيرش مخاطب قرار گيرد زيرا ما قضاوت خود را در واقع به او منتقل كرده ايم، اما گزارشگر خوب مي تواند طوري به مسائل بپردازد و بافت مطلب را به گونه اي پيش ببرد كه خود به خود قضاوت خوب يا بد بودن در خواننده برانگيخته مي شود بدون آن كه نويسنده آن را مستقيما” القا كرده باشد.