خبرهای رویداد مدار و فرایند مدار
خبرهای رويداد مدار (Event – centered news) چه نوع خبرهایی هستند؟
تعريف رايج و پذيرفته شدة اين خبرها در فرهنگ روزنامه نگاری چنين است:
خبرهاي مربوط به رويدادهاي مشخص و معين يا موضوعاتي چون نشستها و آتش سوزيها كه نقطة مقابل خبرهای فرايند مدارهستند.
و به اين ترتيب، پرسش دوم، كه از درون پاسخ اول سر برمي آورد، شكل مي گيرد:
خبرهاي فرايند مدار: (Process – centered news ) چه نوع خبرهايي هستند؟
در اين باره نيز تعريفي وجود دارد كه بر سر آن نوعي توافق همگاني به چشم مي خورد:
خبرهاي پيچيده اي هستند كه از يك گزارش يا مسألة مجرد و مُنفک، فراتر مي روند تا دركي منظم، قاعده مند و جامع را منتقل سازند، نظير گزارشهاي مربوط به پيامد هاي عملكرد هاي يك دولت.
اما بعيد به نظر مي رسد كه اين دو تعريف بيانگر جوهره و ماهيت بحث مربوط به خبرهاي رويدادمدار وخبرهاي فرايند مدار باشند.
زبيگنيوبرژينسكي (Zebygniew Brzezinski ) نظريه پرداز آمريكايي در امور بين الملل، سالها پيش در ضمن يك سخنراني در باشگاه مطبوعات واشنگتن به خبرنگاران گفت: من مطمئن هستم كه شما براي پوشش خبري اين جلسه صرفاً بر چند خبر محض (سخت خبر) (Hard news ) تكيه خواهيد كرد و نه آن موضوع اصلي كه برآن تكيه و تاكيد كردم و از اين نحوه پوشش خبر از فلسفة پخش خبر در آمريكا ريشه مي گيرد. برداشت آمريكايي از خبرها تأکيد بر حقايق نامتشابه است زيرا كه خود كلمة News يعني تازه ها، و لذا در آن بر ارتباط متقابل اشيا و پويايي و نيروهاي تاريخي آن تأکيد چنداني نمي شود.
برژينسكي با طرح اين مسأله، عملاً به يك ضعف بزرگ شيوة پوشش خبر ها در آمريكا اعتراف مي كند. او در حقيقت اين نكته را مطرح مي نمايد كه خبر نه تنها رويدادها، بلكه بايد فرايند ها را هم در برگيرد.
از اين بحث مي توان يك نتيجة مهم استخراج كرد و آن اينكه: رسانه هاي آمريكا مردم را از آنچه بايد بدانند آگاه نمي كنند (فرايند) و صرفاً آنچه را كه نظر مردم را جلب مي كند (رويداد) به كار مي گيرند.
اكنون براي روشن تر شدن بحث طرح چند پرسش مي تواند نشان دهدكه مصاديق رويدادگرايي و فرايند گرايي درخبرها چه هستند؟ و افزون بر اين، همين پرسشها ما را به ضرورت يك بازنگري در نحوة پرداختن به رويدادها رهنمون مي شود.
– چرا شكسته شدن يك سد (رويداد) خبر مي شود، اما فعاليتهاي مربوط به سدسازی ها (فرايند) تبديل به خبر نمي شود؟
– چرا وقوع سيل (رويداد) خبر مي شود اما فعاليهاي مربوط به پيشگيري و مهار سيل (فرايند) خبر نمي شود؟
– چرا تلفات ناشي از گرسنگي(رويداد) به خبر تبديل مي شود، اما قحطي- چه به لحاظ خطر وقوع و چه به لحاظ اقداماتي كه براي مقابله با آن صورت مي گيرند (فرايند)- به خبر تبديل نمي شود؟
– و بالاخره چرا روزنامه نگاري توسعه، كه عميقاً فرايند مدار است اين چنين ازسوي روزنامه نگاري غرب (رويدادمدار) مورد حمله قرارمي گيرد و با برچسب روزنامه نگاري سخنگوي دولت از ميدان رانده مي شود؟
ظاهراً حالا بايد سازه هاي بحث روشنتر شده باشند و به اين ترتيب مي توان گفت كه طرفداران خبرهاي فرايند مدار بر اين باورهستند كه هدف خبرها بايد آگاهتر ساختن مردم باشد و وقتي قرار است كه جامعه اي متكي بر خود و توسعه يافته شود، بايد به گونه اي فرايندي به انتشار خبرها اقدام ورزد تا بتواند در مورد پديده هاي اجتماعي در چارچوب رفع نيازهاي انساني به مخاطبان آگاهي دهد.
معتقدان به خبرهاي فرايند مدار مي گويند كه بايد از برجسته سازي رويداد ها- و به ويژه رويدادهاي بي اهميت- كه غالباً به بهانة «تازگي» درج مي شوند، پرهيز كرد. در اينجا ياد آورمي شوم كه بحث تواتر كه گالتونگ مطرح كرد و مي گفت كه خبرها ي با تواتر كوتاه بخت بيشتري از خبرهاي با تواتر بلند براي انتشار دارند، حالا معني پيدا مي كند زيرا كه با بحث فعلي مي توانيم به اين نكته برسيم كه خبر با تواتر كوتاه يعني رويداد و خبر با تواتر بلند نيز همين مفهوم فرايند را دربردارد.
همانگونه كه گفته شد غرب با تكيه بر رويداد مداري به روزنامه نگاري توسعه كه فرايند مداراست حمله مي كند و آن را روزنامه نگاري سخنگوي دولت مي خواند، و اين سفسطه اي بيش نيست زيرا كه روزنامه نگاري توسعه هرگز به معني تبليغات براي دولتها نيست، و حتي مي تواند به عنوان وجه جانشين يا مقابل ديدگاههاي رسمي عمل كند. مثلاً فقدان ارتباط ميان طرحهاي عمراني يك دولت با برنامه هاي اعلام شده براي توسعه، تفاوت برنامه هاي پيش بيني شده در برنامه هاي توسعه با آنچه عملاً به وقوع پيوسته است و همچنين تحقق نيافتن وعده هاي دولتها دربارة ميزان تأثير اجراي برنامه هاي توسعه بر زندگي مردم مي توانند در روزنامه نگاري توسعه مورد ارزيابي و نقادي قرار گيرند.
از محاسن روزنامه نگاري توسعه اين است كه در آن به علت مطرح شدن فرايندها، شخصيت گرايي كمرنگ مي شود يعني در حقيقت کمتر با ارزش خبري شهرت سر و كار داريم- و نهادگرايي جانشين آن مي شود البته منظور از شهرت، نوع منفي ستاره سازي است-، ضمن آنكه در روزنامه نگاري توسعه، صرفاً آنچه تازه است، خبر تلقي نمي شود، بلكه آنچه به كار توسعه مي آيد و در خدمت آن قرار مي گيرد از ارزش خبري برخوردار مي شود؛ و به عبارت بهتر، فراگيري مطرح مي شود؛ و اين ارزش خبري به ويژه از اين ديدگاه مورد توجه قرارمي گيرد كه هر كوششي كه در خدمت ارتقاي كيفيت زندگي، محيط زيست آموزش، و اقتصاد باشد مي تواند به عنوان خبر در كانون توجه قرارگيرد.
بايد خاطرنشان كرد كه ادبيات روزنامه نگار ي توسعه، كه اصليترين عنصر آن را فرايند گرايي تشكيل مي دهد هنوز نه گواهی هاي تجربي خود را به دست آورده است و نه توانسته است مؤلفه هاي خود را در قالبي منظم و قاعده مند و همگرا ارائه كند، آنچه در اين زمينه در حد يك قلمرو مفهومي و نظريه اي پاگرفته، اين است كه اولاً از ارزشهاي خبري بازارگرا فاصله بگيرد- با عنايت به نگره اي همچون نگرة گالتونگ و روگ در قبال ارزشهاي خبري-؛ و ثانياً تلاش كند تا با خبرها به عنوان اتفاقاتي كه بدون پيشينة و ناگهان به وقوع مي پيوندند، برخورد نكند، و به خبرهاي مربوط به پيشينه (Back ground news) يا سابقة خبرها بها بدهد. در روزنامه نگاري توسعه به تفسير و تحليل بهاي بيشتري داده مي شود، اما در عين حال اگر با برنامة ارتباطي ملي و اهداف برنامة توسعه گره نخورد، مؤثر واقع نمي شود. بايد خاطر نشان ساخت كه نقش دروازه باني نيز در اين نوع روزنامه نگاري بسيار مهم است، دروازه بانان روزنامه نگاري توسعه بايد به رهبرا ن فكري ،نهادهاي مرجع ، منابع معتبر خبري و نگرشها و ارزشهاي مربوط به گروههاي اجتماعي اهميت بدهند و به آنها اتكا كنند.
ديويد بارات (David Barrat) استاد زبان شناسي و مولف كتاب جامعه شناسي رسانه ها (Media sociology) مي گويد: هر بوروكراسي، يا نظام ديوانسالاري، فنون خاص خود را براي تبديل جهان واقعي- كه غير قابل پيش بيني است – به روندهاي عادي دارد. مثلاً مدارس و دانشگاهها، آموزش را به مواد درسي، جداول زماني و برنامه ريزي درسي تبديل مي كنند، يا بيمارستانها، بيماريها را به رويه هاي تشخيص و درمان مبدل مي سازند، معهذا بوروكراسي خبري با يك مشكل بي نظير مواجه است و آن اين است كه مواد خام خبرها في نفسه غير قابل پيش بيني هستند. ارزشهاي خبري هم براي سازماندهي و ساخت دهي به بحران رويدادهاي جهان عيني، درخدمت كارگزاران خبري قرار مي گيرند تا رهنمودهايي اساسي براي گزينش ساخت و ارائة جهان در قالب خبر فراهم آيد. پس بنابراين، ارزش خبري از نگاه مالكان رسانه ها به معناي انطباق رويداد با رويه هاي نهادينه شدة رسانه اي است و چون رسانه ها بيست و چهار ساعته دست اندركار توليد هستند، رويدادهايي كه به مرور زمان طي هفته ها، ماهها، و يا سالها شكل مي گيرند (و در حقيقت بارات هم به فرايند ها اشاره مي كند) خيلي كمتر از رويدادهايي كه داراي تغييرات روزانه هستند تحت پوشش خبري قرار مي گيرند. بارات مي گويد: اعتراض سياهپوستان به پليس آمريكا يا انگليس به صورت خبر درمي آيد، اما «چرا» ي آن معلوم نمي شود (رويداد مي آيد بدون آن كه به فرايند شكل گيري اعتراض توجهي شود).
بارات مي پرسد: چرا كارگارن دست به اعتصاب مي زنند؟ مگر دنيا مكاني عجيب و غير منطقي است و هر كاري بدون علت صورت مي گيرد؟ چرا سردبيران، خبرنگاران را به طرف منابع رسمي سوق مي دهند؟ آيا اخبار تظاهرات گوناگون كه رسانه ها اين همه به آنها علاقه دارند، فقط بايد به لحاظ خشونتي كه ممكن است در آنها باشد پوشش داده شوند و «منطق تظاهرات» (تظاهرات به مثابه رويداد، و منطق تظاهرات به مثابه فرايند) دست دوم تلقي گردد؟
به اين ترتيب ملاحظه مي شود كه روزنامه نگاري متكي بر فرايند مداري و موضوع گرايي به مخاطب به مثابه يك مصرف كنندة منفعل رويدادها نمي نگرد، و مي كوشد تا از روزنامه نگاري رويدادگرا كه با ماشين تبليغات از مخاطب، يك قرباني بيگناه مي سازد فاصله بگيرد.
و بالاخره موضوع بحث اينكه خبرها بايد رويداد مدار باشند يا فرايند مدار در حقيقت اين است: آگاهي دادن به مخاطبان يا جلب نظر صرف آنها؟ پرداختن به ريشه هاي خبرها يا به پيامدهاي آنها؟
یونس شکرخواه