خبر و تهيه خبر

0 Comments

مقدمه

مطالعه اخبار، توجه را به یکی از مهمترین مسائل موجود در حیطه مطالعات رسانه ای معطوف می دارد، و سؤالات زیر را مطرح می کند: مطالب و اخبار چگونه تهیه می شوند وکدام عوامل در تهیه آنها دخالت دارند؟ آیا محتوای اخبار، خواسته های صاحبان رسانه ها را برآورده می کند، یا اخبار انعکاسی از «واقعیها» هستند؟ آیا خبرنگار تنها «ابزار کار» صاحبان رسانه ها هستند،یا اینکه در هنگام انتخاب مطالب و تعبیر و تفسیر وقایع خبری، استقلال وآزادی دارند؟
یک تجربه و تحلیل دقیق باید شرایط اجتماعی را که درآن اخبار تهیه می شوند، مورد توجه قرار دهد. اخبار درسازمان های عظیمی تهیه می شوند که دارای سلسله مراتب شغلی هستند و از نظر تکنیکی، پیچیده و بسیار پیشرفته و در ضمن سودآورند (به جزبی.بی.سی) خبرنگاران، بخشی از چنین سازمان هایی هستند وکار آنها انعکاسی خواهد بود از نیازهای «شغلی»شان، به همراه نیازهای خاص سازمانهایشان و یا بهتر بگوییم در جهت حمایت و پشتیبانی از این نیازها. درحقیقت، نیازهای سیاسی و اقتصادی رسانه ها– که عبارتند از نیاز به ادامه زندگی، رساندن سود به حدّاکثر، افزایش فروش، افزایش درآمدهای حاصله از تبلیغات و حفظ یک خطّ سیاسی- زمینه حیاتی و بسیار مهمی در مطالعه تهیه و تولید تمامی اخبار رسانه ای است.
سازمانهای خبری نظیر دیگر سازمانها، تسهیلات و تواناییهای مالی محّدودی دارند و این مسئله، تأثیرات گسترده ای برکارایی و قابلیت آنها در ارائه کار بهتر می گذارد این امر نه تنها تعداد خبرنگاران یک سازمان خبری را تعیین می کند بلکه تعیین کنندة نوع خبر نیز هست. گذشته از تمام اینها مسائل مورد علاقه و توجه بینندگان و شنوندگان تلویزیون و رادیو با خوانندگان روزنامه ها در هنگام تهیه و تولد خبر مهمترین عنصر برای خبرنگار، سردبیر، مدیر چاپ، مدیر تبلیغات، و صاحب رسانه به حساب می آید،زیرا در صورتی که روزنامه ها به فروش نروند و شبکه های تلویزیونی هم بیننده نداشته باشند، قادر به ادامه حیات نخواهند بود.
با توجه به تمامی مسائلی که گفته شد، مشکل می توان به این سؤالها که «خبر چیست؟ چه کسی اخبار را کنترل می کند، یا اینکه چه کسی اخبار را می سازد؟» به شکل ساده پاسخ داد. به قول «هربرت گاتر»، اخبار اطلاعاتی هستند که: از طریق خبرنگاران – کسانی که هم کارمند سازمانهای بورکراتیک تجاری هستند و هم اعضای یک حرفه – آنها را از منابع می گیرند و به شنودگان، بینندگان و خوانندگان می رسانند. خبرنگار این اطلاعات را مناسب با [سلایق وعلایق] خوانندگان خلاصه و تصفیه می کنند و یا تغییر می دهند.


گولدینگ و میدلتون نیز مطالعات پیچیده ای را در زمینه اخبار انجام داده اند، هم از دیدگاه «بیوگرافی»- که درآن فرد عنصر مهمی در تعیین نوع خبراست- و هم از دیدگاه «سازمانی»-که معتقد است خبرنگاران در هنگام تعیین ماهیت خبر، با دخالتهای صاحبان رسانه ها و سازمانها مواجه اند. این مطالعات، در نهایت منجر به شکل گیری دیدگاه «اید ئولوژیکی» شده است. این دیدگاه، با عناصری از دو دیدگاه قبلی ترکیب می شود، اما ازآنها فراتر می رود، زیرا این دو دیدگاه را تنها در ارتباط با ماشین پیچیده ای مشاهده می کنند که ارزشهای حاکم برجامعه انگلستان را شکل داده و به رسانه های خبری اجازه پخش می دهد.
گولدینگ و میدلتون درتحقیقات خود به دو عامل «ارزشهای حاکم در جامعه» و «محتوای گستردة اجتماعی تهیه خبر» توجه کرده اند و در نتیجه به راههایی تأکید می ورزند که درآنها، بررسیهای ایدئولوژیکی، دیدگاههای مورد قبول، و فرضیات پیرامون سرشت جامعه انگلستان در روند تهیه خبر تأثیرگذار بوده و دخالت دارند.
نکته ای که دراین رابطه وجود دارد، این است که خبرنگاران برای قابل درک کردن یک حادثه برای خوانندگان خود، باید یک دسته فرضیات خاصی پیرامون جامعه خود و چگونگی حرکت آن داشته باشند. برای مثال در یک سطح بسیار کلی اگر امر ارتباط میان انسانها را در نظر بگیریم، نیاز به یک زبان مشترک را برای این ارتباط احساس می کنیم حال اگر همین امر را بخواهیم در سطحی پیچیده تر و خاصتر، یعنی امر ارتباط جمعی، مورد توجه قرار دهیم در می یابیم که صاحبان مشاغل رسانه ای، فرض را بر این می گیرند و یا نیاز به یک چنین تصوری را احساس می کنند که جامعه، در مجموع، تا حدودی بر پایه یک طبقه بندی واحد پیرامون واقعیت اجتماعی استوار است زیرا در غیر این صورت، ما قادر نیستیم به یک دنیای منسجم معنا و مفهوم ببخشیم. بنابراین، از دید دست اندرکاران رسانه ها، جامعه بشری از یک «اتفاق نظر» برخوردار است و به عبارت دیگر بر اساس یک «ایده کلی و هماهنگ» به حرکت خود ادامه می دهد. و این نظریه است که آنچه را که خبرنگاران می نویسند و معانی اجتماعی را که آنها به حوادث می دهند، قوام بخشد. بنابراین، جای تعجب نیست اگر استوارت هال، ارزشهای خبری را بر پایه دانستنیهای استنباط شده پیرامون بینندگان، مفروضات استنباط شده پیرامون جامعه و یک ایدئولوژی و قوانین حرفه ای قرارمی دهند.

 

چه چیزی خبر محسوب می شود؟

در هر دقیقه از روز، اتفاقات بی شماری در جهان روی می دهد. رسانه های خبری از میان این حوادث، تعدادی را انتخاب کرده و به عنوان خبر ارائه می دهند. و بدون وجود یک روش متداول و روال جاری در برخورد با این حوادث و اطلاعات بیکران، هیچ سازمان خبری نمی تواند درست عمل کند. تقاضا و درخواست برای چاپ بولتنهای خبری رادیو و تلویزیونی چنان زیاد و بی حدّ است که لزوم ایجاد یک روش متداول برای ادارة جریان ممتد اطلاعات، احساس می شود. اما اگر نیاز برای شکل گرفتن یک روال منظم تولید، به لزوم ایجاد روشهای متداول و جاری منتهی می گردد، عوامل انتخاب اخبار، کدام اند؟ چرا بعضی حوادث «مهمتر»، «با ارزشتر» و یا «پرمحتواتر» از بقیه هستند. و بالاخره به چه چیزی خبر اطلاق می شود؟ والتر لیپمن می گوید: «اخبار، انعکاس موقعیتهای اجتماعی نیستند، بلکه گزارش جنبه های مطرح شده درجامعه اند. اخبار، به مسائلی می پردازند که فوری و تازه، و الزاماً پیچیده و مبهم باشند» و در ضمن وی معتقد است که «خبر» و «حقیقت» یکی نیستند. وظیفه خبر این است که حادثه ای که مطرح کرده و سر زبانها بیندازد. حال آنکه وظیفه «حقیقت» این است که واقعیات پنهان و نامعلوم را روشن کرده آنها را به هم ربط داده و تصویری از «واقعیت» به دست دهد که بشر بر آن عمل کند، «گالتونگ» و «روژ» در تلاش برای تعیین اینکه رسانه های خبری احتمالاً چه حوادثی را انتخاب می کنند و چه حوادثی را بیشتر مورد توجه اند، پوشش خبری روزنامه های نروژی را پیرامون سه بحران خارجی تجزیه و تحلیل کردند. آنها پس از بررسی، به این نتیجه رسیدند که هشت عامل عمده و چهار عامل فرهنگی، در انتخاب مطالب خبری روزنامه ها تصمیم گیرنده اند. این عوامل عباتند از:

1-تکرار و کثرت وقوع: هرچه میزان تکرار یک رویداد با فراگیر بودن یک رسانه خبری هماهنگی بیشتری داشته باشد، احتمال بیشتری می رود که رسانه خبری مزبور، آن رویداد را به عنوان خبر ثبت کند؛
2-
میدان و وسعت خبر: قبل از آنکه حادثه ای اهمیت پیدا کند، باید به یک سطح معینی از شدت و حدّت خود برسد؛
3-
ابهام: هر قدر یک حادثه کمتر مبهم باشد، احتمالاً توجه بیشتری به آن می شود؛
4-
معنی درای و رسانندگی: حوادثی که ازنظر فرهنگی مناسب و مربوط تشخیص داده می شوند، خبر سازتر هستند؛
5-
هماهنگی و همصدایی: حوادثی که بیشتر انتظار وقوع آنها می رود و بیشتر مورد توجه اند، احتمال «خبر شدن» آنها بیشتر است؛
6-
یک حادثه نباید فقط «دارای محتوا» و «هماهنگ» باشد، بلکه باید «غیر منتظره» هم باشد؛
7-
همین که رویدادی به عنوان خبر تعیین شد، همچنان یک خبر باقی خواهد ماند، حتی اگر وسعت دامنه خبرآن کاهش یابد؛
8-
تنظیم خبر: برای ایجاد نوعی توازن در اجزای واقعۀ خبری، باید مطالب را تنظیم کرد.

علاوه بر این هشت عامل، چهار عامل فرهنگی دیگر نیز اهمیت دارند: هر قدر یک حادثه به «ملتهای برگزیده» و«نخبگان» ربط بیشتری داشته و «شخصی تر» و«منفی تر» باشد احتمال خبر شدن آن بیشتر خواهد بود. علی رغم انتقادهایی که به این تحلیل شده، به ویژه با آنکه این تحقیق روی بحرانهای خارجی صورت گرفته است، اما در مطالعات جدیدتر توجه بیشتری به دوازده انتخاب گالتونگ و روژ می شود. برای مثال، در مورد تلویزیون، در تحقیقات به عمل آمده عناصر «جذابیت»، «سرگرمی» و «نمایش» را به دوازده مورد قبل اضافه می کنند.
جای تعجب ندارد اگر بررسیهای بصری (تحقیقاتی که در مورد تلویزیون صورت می گیرد)، با قیاسهایی که خبرنگاران روزنامه ها انتخاب کرده اند، یکی نیست. آلاستر هترینگتون، سردبیر سابق روزنامه گاردین، در لیست شاخصهای خود، حوادث اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حوادث «مهم » بشری را در رأس قرارداده و سپس به موارد زیر پرداخته است:

  • نمایش:هیجان، حرکت و… در یک حادثه
    • شگفتی: غیر منتظره بودن و تازگی یک حادثه
    • شخصیتها: شخصیتهای سیاسی، سلطنتی و سینمایی
    • سکس: حوادث جنایی و رسواییها
    • تعداد

در تحقیقی که هترینگتون انجام داده، درک وی از واژه «اهمیت» بسیار جالب است، چرا که بر اساس این واژه، اخباری ارزش پیدا می کنند که در داخل زندگی سیاسی انگلیسیها قرار بگیرند. در ابتدا وی به اخباری «اهمیت» می دهد که برصلح جهانی، خوشبختی و راحتی مردم انگلستان و مردم جهان تأثیر بگذارد. دوم آنکه، وی عقیده دارد «مهمترین تصور» یک خبرنگار این است که ما در یک اجتماع لیبرال و دموکرات زندگی می کنیم و مایل ایم ادامه و هماهنگی درآن را تا آنجا که ممکن است، حفظ نماییم. بنابراین، حوادث تهدید کننده، مهم هستند: آنها همان «اخبار مهم، ولی نامطلوب» اند.

تشکیلات سازمانی و عملکردهای معمول

هنگام تجزیه و تحلیل اخبار، مشکل می توان به این عقیده پایبند بود که اخبار چیزی جز یک «عکس العمل اتفاقی در برابر حوادث اتفاقی» نیست. بعضی حوادث نظیر یک زمین لرزة مهیب و ترور یک شخصیت معروف جهانی، بی شک اتفاقی و غیرقابل پیش بینی هستند و چنان اهمیتی دارند که پوشش خبری جهانی را اقتضا می کنند اما چنین حوادثی، همیشگی و متداول نیستند، و همین غیر متعارف بودن آنها، موجب «خبرشدن»آن ها می گردد. در حقیقت در میان رسانه ها خبری بیشتر رایج است که اخبار را از میان اتفاقات متداول روزمره انتخاب کنند. اما همانطور که تحقیق در این زمینه نشان می دهد، این به معنای آن نیست که تمامی اتفاقها شانس «خبرشدن» دارند. بعضی از این حوادث، توجه رسانه های خبری را بیش از دیگران به خود جلب می کنند. بنابراین، این امر نشان می دهد که کیفیت حادثه، به خودی خود عاملی نیست که حادثه را در میان اخبار بگنجاند، بلکه باید تشخیص داده شود که این حادثه ارزش خبری دارد یا نه. و این حادثه درصورتی به خبر تبدیل خواهد شد که در معیارهای خاصی که تعیین کننده ارزش خبری آن حادثه است بگنجد. ضعف دیگر این روش تحقیقاتی- «خبرعکس العملی اتفاقی دربرابر حادثه ای اتفاقی است»- این است که این روش، جایگاه تشکیلاتی و سازمانی تهیه خبر را نادیده می گیرد. از آنجا که یک روزنامه هر بیست و چهارساعت یکبار منتشر می شود و بولتنهای خبری رادیو و تلویزیونی هم در زمانهای منظمی پخش می گردد، در نتیجه، تهیه خبر یک امر پیوسته و دائمی است و باید خبرها سازماندهی، منظم و پشت هم ردیف شوند. در نتیجه، سازمان خبری باید روشی انتخاب کند که براساس آن بتواند از میان مطالب بسیار زیاد تنها، آن مقدار معین ومناسبی از رویدادها را برگزیند که مناسب با فضا و زمان ثابت در نظر گرفته شده در روزنامه یا تلویزیون باشد. اهمیت بررسیهایی را که در مورد سازماندهی و تشکیلات سازمانی صورت گرفته، می توان در چهار جنبه ای که گزارشگر بهره برداری کرده و اخبار را کنترل نماید. در ضمن، نداشتن آشنایی کامل با یک موضوع نیز می تواند به ارائه گزارشی نادرست منجر شود. بدین شکل که: «ممکن است گزارشگران، واقعه را از یک جنبه آن مطرح کنند، بدون آنکه بدانند جنبه های دیگری هم وجود دارد».

مسئله جهت گیری در اخبار تلویزیونی

اگرچه اغلب بر این عقیده اندکه اخبار، به شکل اجتناب ناپذیری تحت تأثیر برنامه های روزمرة سازمانی، قید و بندهای موجود در تهیه یک برنامه و نیز ارزشهای روزنامه نگاری هستند، و در نتیجه در این اخبار جهت گیریها و طرفداریهای وجود خواهد داشت، اما هنوز مسائلی پیرامون شناسایی علل این جهت گیریها مطرح می شوند که جای بحث وگفت و گو دارند. بعضی از جهت گیریها غیر قابل اجتناب اند: روزنامه نگاران مانند هر فرد دیگری برای خود عقاید و افکاری دارند و در نتیجه، نمی توانند حوادث را در یک شکل کاملاً عاری از هرگونه جهت گیری مطرح کنند. اما یک چنین نفوذها و جهت گیریهایی، پیش ازآنکه طرفداریهای عمدی و حساب شده به شمارآیند. پیامدهای غیرعمدی و اجتناب ناپذیری هستند که خود سازمان خبری ایجاد می کند. لانگ ها اولین کسانی هستند که در مطالعاتشان با عنوان چشم انداز بی نظیر تلویزیون به چنین جهت گیریها و طرفداریهایی توجه کردند. آنها فرایندی را تعریف می کنند که در آن، تلویزیون جشنهای روز مک آرتور را به تصویر در می آورد و در این روند، «واقعیتی» را که باید منعکس می کرده، تحریف و به شکل دیگری تفسیر نموده است: تصاویر تلویزیونی روی بخش کوچکی از همه ماجرا متمرکز شده است، مفسر تلویزیونی حادثه را بیش از اندازه مهم جلوه می دهد، صدای فیلم با غریو شادی بسیار همراه است و تمام ماجرا در اطراف شخصیت ژنرال مک آرتور دور می زند. آنهایی که این ماجرا را بار اول دیده بودند، برداشتهایی کاملاً متفاوت با «آنچه که واقعاً روی داده بود» داشتند.
اختلاف نظر میان افرادی که در محل شرکت داشتند و برداشتهای کسانی که ماجرا را در تلویزیون دیده بودند، باعث شد لانگ ها دیدگاههای خود را پیرامون اصل و پایه این گونه جهت گیریها مطرح کرده وگسترش دهند. چنین جهت گیریهایی عمدی نیستند، اما حاصل و نتیجه نیازهای تلویزیون است، به عنوان یک دستگاه سمعی و بصری که کارش ایجاد سرگرمی و تماشا در میان مردم است.
یکی از ضعفهای عمده و آشکار این مطالعه، این است که لانگه ها فرض را بر این قرار می دهند که در حدود «آنچه که حقیقتاً روی داده است» می توان اتفاق نظر داشت،حال آنکه در واقع این احتمال بیشتر وجود دارد که برداشت هر فرد و تفسیر وی از یک حادثه، با دیگری متفاوت باشد، این برداشت می تواند بر اساس عوامل فیزیکی، اجتماعی و فرهنگی تغییرکند. تا وقتی که افراد در تعبیر و تفسیر ها و برداشتهایشان از هرحادثه یا گزارش، دیدگاه متفاوتی دارند، تشخیص صحّت و تصدیق ادعای جهت گیری دریک برنامه، کار دشواری می نماید. ضعف و ناتوانی در نشان دادن حوادث به طور تمام وکمال، خود مشکل دیگری را به وجود می آورد. رسانه ها برای ایجاد ارتباط، به صدا و تصویر متکی اند. گزارش یک روزنامه، عمدتاً بر پایه کلمات استوار است، در حالی که اخبار تلویزیون ترکیبی از تصویر و متن «گویا» هستند.
با این همه، هم تصویر و هم صدا، تا حدودی دچار انحراف ایدئولوژیکی هستند. بدین معنی که در هنگام تهیه و پخش اخبارتلویزیونی، اقداماتی در طول برنامه نظیر انتخاب زاویه دوربین، انتخاب کلمات، انتخاب تصاویر و.. صورت می گیرد که الزاماً «واقعیتی» را که قرار است از آن خبری تهیه شود، تحت الشعاع قرارداده و به انحراف می کشاند. این انتقاد به کار تلویزیون، باعث شده است که محققان در مورد توانایی تلویزیون در عملی کردن خواسته های دائمی خود و به تصویردرآوردن «واقعیت» و ارائه «بیطرفی واقعی» تردید نشان دهند. در ضمن، این مسئله باعث شده است که نگرانی دربارة «جهت گیری» در اخبار تلویزیون، دوباره احیا شود. گومک، انستیتوی مطالعات رسانه ای دانشگاه گلاسکو، در تحقیقاتی پیرامون سخنرانی ها رولدویلسون، به جنبه هایی از این مشکل اشاره کرده است.
در سوم ژانویه 1975 هارولدویلسون نخست وزیر وقت [انگلیس] درکلوپ حزب کارگر سخنرانی کرد. این سخنرانی پوشش خبری گسترده ای داشت. ویلسون در سخنرانی خود یک سری موضوعاتی را مطرح کرد که به وضعیت صنایع موتوری و نقش دولت در تأمین هزینه صنایعی که دچار زیان می شوند، ازآن جمله بود.
براساس نظریه گومک، اخبار تلویزیون فقط روی بخشی از این سخنرانی متمرکز شده بود که ویلسون درآن به «پرهیز از قطع تولید» در صنعت ماشین اشاره کرده بود. به نظر مرکز تحقیقات گومک، در اخبار تلویزیونی چنان این اشاره ویلسون تعبیر و تفسیرشده بود که گویی مشکل اساسی صنعت اتومیبل فقط و فقط اعتصاب است. انتقادی که در این رابطه به برنامه تلویزیون می شود، این است که اگر چه در این سخنرانی از اتحادیه ها و مدیریت، هر دو انتقاد شده، اما در اخبار تلویزیون تنها مساله اتحادیه ها مطرح گردیده است. «این سخنرانی.. طوری در برنامه تلویزیون مطرح می شود که گویی تنها کارگران طرف صحبت هستند. و اشاره ویلسون به مشکلات سرمایه های خصوصی، از برنامه حذف می شود». مرکز گومک با تحقیق پیرامون سخنرانی ویلسون و چگونگی ارائه آن درتلویزیون، به این نتیجه می رسد که تولیدات رسانه های جمعی، به گونه ای تنظیم شده و شکل گرفته اندکه تصویرشان از جهان اطراف بر بقای روابط حاکم درجامعه تأکید دارد. یعنی رسانه هابه رشد وتوسعه روابط حاکم کمک می کنند و در نتیجه، «جهت گیری» دراخبار تلویزیون اجتناب ناپذیر خواهد بود. اما مسئله مهم در اینجا، اختلاف نظر پیرامون محتوای سخنرانی ویلسون است. این اختلاف نظر، به خودی خود، تصمیم گیری در مورد «جهت گیری» اخبار تلویزیون را مشکل می کند.
سؤالاتی که در این زمینه مطرح می شوند، عبارتند از: ویلسون در سخنرانی خود، «حقیقتاً» چه گفته و منظورش «دقیقاً» چه بوده است؟ در این سخنرانی، ویلسون، مسأله «مدیریت» را عنوان می کند، اما آیا این اظهارات، چیزی بیش از یک اشارة کوتاه بوده است؟ با ارائه سخنرانی چه تفسیرهایی می تواند در مورد آن صورت گیرد؟
مطالعه دقیق سخنرانی (که هاریسون آن را انجام داده است)، شک و تردیدهای زیادی را در مورد تعبیرات گومک تجزیه و تحلیل این مرکز ایجاد می کند، این نمونه خود مبین این نکته است که قضاوت در مورد «جهت گیری» در برنامه های اخبار تلویزیونی چقدر پیچیده و مشکل است و دیگر اینکه، سخنرانی ویلسون و بررسی آن، بیش از آنکه پاسخهایی ارائه دهد، سؤالاتی را مطرح می کند. مخصوصاً برای تصمیم گیری در مورد اینکه «حقیقتاً چه اتفاقی افتاده است»، به یک اظهارنظر بی عیب و نقص نیاز است.
همین مشکلات را می توان در بحث و جدلهای اخیری که پیرامون پوشش تلویزیونی اعتصاب کارگران معدن [درانگلستان] پیش آمده بود، مشاهده کرد. اگرچه این مثالها، مشکلاتی را که جزو جدایی ناپذیر مطالعات اخیر هستند، نشان می دهند، اما در ضمن بر مشکلاتی واقعی در زمینه مفهوم تئوریکی «جهت گیری» تأکید دارند: «جهت گیری» چیست؟ آیا می توان به شکل قابل قبول و موردپسندی آن را معنی کرد؟ یک مطلب «بدون جهت» کدام است؟ چگونه «جهت گیری» با «واقعیت» و «بی طرفی واقعی » ارتباط پیدا می کند؟ عجیب نیست اگر در این زمینه عقاید گوناگون و بسیار متضادی وجود دارد.
برای هربرت گانز، «جهت گیری» در اخبار امری درست است، اما به شرطی که به شکل منطقی مطرح شود. می توان در مورد «بی طرفی» اخبار قضاوت کرد، اما به شرطی که با معیارهای «عاری از هرگونه طرفداری» سبک و سنگین شوند. چنین معیارهایی نیز مطلق نیستند. راه حل وی برای این مشکل، استفاده از دیدگاههای مختلف به عنوان ابزارکار است، به این معنی که با استفاده از این دیدگاههای گوناگون، نظرهای «جهت دار» یکدیگر را نفی کرده و این روش معیاری برای سبک و سنگین کردن یک خبر می شود.
اما در مطالعاتی که گلدینگ والیوت درباره اخبار رادیو و تلویزیونی انجام داده اند، می توان به روش بسیار متفاوتی در مورد «بی طرفی»، «واقعیت» و یا «جهت گیری» دست یافت. تعریف آنها از «بی طرفی»، تا حدودی با نظریه پخش کنندگان برنامه های رادیو وتلویزیون یکی است. برای بی.بی.سی، «بی طرفی واقعی» یعنی: تلاش در پرهیز از جهت گیری در برابر هر گونه بحث و جدول درنتیجه، ایجاد توازن در میان مسائل مورد بحث و جدل. حصول به این مرحله، از راههای مختلفی امکان پذیراست. برای مثال، خبرنگاران حرفه ای می توانند «حقایق» را جستجو کنند، صحت آنها را تأیید نمایند و در هر مورد خبری، «تمامی جوانب واقعه» را ارائه دهند. چنین مکانیزمی معمول است و خبرنگاران را قادر می سازد که ادعا کنند گزارشهایشان درست، و عاری از هرگونه «جهت گیری» است، اما برای بعضی محققان، «بی طرفی» در اخبار، تنها یک خیال واهی است. آنها معتقدندکه «اخبار این امکان را به ما نمی دهند که درک کاملی از اهمیت حوادث در جامعه خود داشته باشیم، بلکه این حوادث را برای ما مبهمتر و پیچیده ترمی کنند».

کنترل اخبار و خبرنگاران متخصص: خبرنگاران متنفذ سیاسی

پوشش خبری درگیری درآتلانتیک جنوبی به خاطر جزایر فالک لند، اقداماتی را که برای کنترل اخبار صورت می گرفت، روشن می سازد. این کنترل، از این قرار بود که دولت اخباری را (که بعضی اوقات نادرست هم بودند) عمداً در اختیار خبرنگاران قرارمی داد تا با انتشارآنها، دشمن (یا خوانندگان) را گیج کرده وگول بزند. این اقدامات تازگی ندارند، اما نشان می دهند که چگونه صاحبان قدرت با ارائه اخبار خاص وبرگزیده به خبرنگاران که به هر دلیلی غالباً از این اخبار استفاده می کنند، دیگران را زیر نفوذ قرار داده و اداره می کنند. شکل دیگرکنترل اخبار، انتشار هماهنگ شده اخبار در زمانهای خاص است. برای مثال، چاپ اخبار «بد» در روزهای جمعه، و یا چاپ اخبار به شکلی که اخبار «خوب»، اخبار «بد» را تحت الشعاع قرار دهند. درسالهای اخیر، دولت محافظه کار انگلستان علاقه خاصی به کنترل اخبار ازخود نشان داده است. اکنون دیگر، انتشار اخبار دقیقاً از سوی دفتر مطبوعاتی نخست وزیرکنترل می شود و هدف از این کنترل، نه تنها هماهنگ کردن اخباراست (که تمام وزیران نکات مشابهی را در سخنرانیهای خود مطرح کنند)، بلکه روشی است که راه یافتن «اخبارخوب» را به رسانه ها تضمین می کند.
موفقیت تکنیکهای کنترل اخبار، آشکارا بستگی به میزان توجه و علاقه خبرنگار در انتشار اطلاعاتی دارد که در اختیارش قرارگرفته است. در ضمن، این امر به حد و حدود وکمّ وکیف رابطۀ میان منبعِ خبر و خبرنگار مربوط می شود. اگر تلاشهای صورت گرفته برای کنترل اخبارآشکار و صریح باشند، احتمال موفقیت آنها خیلی کم است. بخشی ازحرفة روزنامه نگاری که جایگاه ایده آلی برای کنترل اخبار محسوب می شود، حوزة خبرنگاران متنفذ سیاسی (خبرنگاران لابی) (The Lobby correspondents) است.
سیستم لابی، به دلیل آنکه تکنیکهای معمول و متداول جمع آوری اخبار را با اقدامات و روابط پنهانی درهم می آمیزد، بسیار مورد توجه افراد خارج از این حیطه قرار می گیرد. با این همه، به دلیل آنکه خبرنگاران لابی در مرکز جمع آوری اخبار سیاسی و تهیة آنها هستند، همیشه این سیستم و درست کردن آن از نظر اخلاقی، نه تنها در امر روزنامه نگاری، بلکه درخود سیاست دولتی هم، مورد سؤال قرار می گیرد. سؤالاتی در این زمینه مطرح می شود مبنی براینکه، آیا خبرنگاران لابی(خبرنگارانی که زیر نفوذ قدرتمندان سیاسی هستند) به دولت بیش از اندازه نزدیک اند؟آیا خبرنگاران متنفذ سیاسی خیلی راحت درکنترل منابع دولت هستند؟ آیا آنها به آلات و ابزاری درتصمیم گیریهای سیاسی بدل شده اند؟ اگر چه نگرانی درمورد نقش درست خبرنگاران متنفذ سیاسی، مسئله جدیدی نیست، اما هنگامی که دو روزنامة ملی گاردین و ایندیپندنت، خود را از سیستم جمع آوری اطلاعات که مدتها مورد انتقاد بود،کنارکشیدند، این سیستم توجه بیشتری را به خود معطوف داشت. جدایی این دو روزنامه از این سیستم صد ساله، بحثی را در میان خبرنگاران متنفذ سیاسی (لابی) در مورد آیندة خود و نیز آیندة سیستم به وجود آورد.
سیستم لابی، یک واژة کوتاه است که برای تعریف سیستم خبرنگاری سیاسی در انگلستان به کار برده می شود. خبرنگاران لابی که بعضی اوقات خبرنگاران سیاسی نامیده می شوند، از امتیاز دسترسی به مجلس عوام برخوردارند. دسترسی این خبرنگاران به مجلس –امتیازی که درسال1889 به آنها داده شد- و دیگرحوزه های مجلس عوام، در حقیقت به این معنی است که آنها با وزیران، نمایندگان مجلس و مقامات دولتی، در یک زمینه مشترک سهیم اند. این دسترسی به اطلاعات و اخباری که غالباً از سوی نمایندگان و قانونگذاران منتخب مردم به آنها داده می شود،آنها را صاحب موقعیتی بی همتامی کند، موقعیتی که به آنها اجازه می دهد به قلب سیستم سیاسی کشور دست یافته و از آن گزارش تهیه کنند.
خبرنگاران متنفذ سیاسی (لابی) از امتیاز مهم دیگری هم برخوردارند که به آنها امکان می دهد تا وظایف شان را راحت ترانجام دهند.آنها قبل از انتشار رسمی وعلنی شدن هرسند، به آن دسترسی دارند و این حق را دارندکه در جلسات اعضای مجلس که در خیابان داونینگ (Downing Street) و در مجلس عوام برگزارمی شود، حضور داشته باشند. از طریق همین راههای گوناگون است که آنها قادرند اطلاعاتی را جمع آوری کرده و فراز و نشیبهای سیستم سیاسی و مجلس را گزارش دهند.
بنابراین، خبرنگاران متنفذ سیاسی(لابی)، مکانیزمهای مهمی هستند که از طریق آنها، مقدار قابل ملاحظه ای از اخبار و اطلاعات سیاسی از دولت (وجناحهای مخالف)گرفته شده و به گوش مردم می رسد. درحقیقت، مطالب و مقالات آنها غالباً در صفحه اول روزنامه های ملی چاپ می شود و در اخبار رادیو وتلویزیون به آنها اهمیت زیادی می دهند. اگرچه گزارشگران دیگر هم ممکن است به سیاستمداران و مجلس عوام دسترسی داشته باشند. اما تنها خبرنگاران متنفذ سیاسی(لابی) هستند که درخود سیستم جای دارند و جزوآن هستند.
متأسفانه، این امتیازها بخشی از یک دادوستد سازشکارانه است: چرا که دسترسی آنها به قلب سیستم سیاسی، زمانی امکان پذیراست که گزارشهای آنها به هیچ منبع اطلاعاتی خاصی استناد داده نشود.کارآنها براساس «شرایط لابی» صورت می گیرد. بدین مضمون که آنها نباید هرگز در مورد مرجع و منبع اطلاعاتی خود کلمه ای ابراز نمایند. حتی درگزارشهای مجملی که برای اعضای لابی ترتیب داده می شود، این مسئله صدق می کند. جلوگیری از «مشخص کردن منبع»، یکی از ابزار قدرتی است که سیستم لابی در اختیار دارد. عقیده بر این است که ذکر نام منابع خبر باعث امتناع آنها از افشای اطلاعات بعدی خواهد شد. بنابراین، با مخفی نگاه داشتن نام منبع، خبرنگار بهتر می تواند اطلاعات را از زبان اعضای مجلس جمع آوری کند.
یکی از نتایج سریعی که از قانون «عدم استناد»گرفته می شود، این است که خبرنگاران متنفذ سیاسی(لابی) از عباراتی کلی که منابع خبریشان را مشخص نکند، استفاده می کنند، عباراتی چون «وزیران… هستند»، «منابع نزدیک به نخست وزیر…»، «نمایندگان مجلس عوام..»، یک منبع موثق….، منابع آگاه و…که عمداً منبع خبری را پنهان نگاه می دارد. اما این سبک کار، باعث می شود که خبرنگاران متنفد سیاسی(لابی) وکارشان، مورد انتقاد فراوان قرارگیرد. از آنجا که این گزارشها معمولاً به شکل مبهمی نوشته می شود، ممکن است برای خوانندگان دریافت این مسئله که چه کسی درست می گوید، اشکال ایجاد کند. به ویژه آنکه غالباً سیاستمداران می توانند بسیاری از این گزارشها را تکذیب کنند. انتقاد دیگری که به کار این خبرنگاران وارد می شود، این است که خبرنگاران ممکن است با استفاده از این عبارات مصطلح، اهیمت منبع خبر را افزایش دهند و شایعه ای را به عنوان حقیقت منتشر کنند. در تمام این موارد، تا وقتی که نامی از منبع برده نمی شود،کنترل صحت و سقم گزارش غیرممکن است.
در این رابطه، انتقاد دیگری که براین سیستم گرفته می شود این است که سیستم یاد شده مبنع واقعی قدرت [انگلستان] را و سرشت واقعی جریان جمع آوری اخبار و اطلاعات در مجلس عوام را به گونه ای سوای آنچه هست، جلوه می دهد. ابتدا آنکه خبرنگاران متنفذ سیاسی(لابی)، وسعت مینستر (Westminster) (جایی که مجلس انگلستان درآن واقع شده) را به عنوان مرکز جهان سیاست قانونگذرای به تصویر در می آورند، و در این روند، برابری سیاسی وایت هال (Whitehal) نایده گرفته می شود.
دوم آنکه، این سیستم، تصویری از خبرنگاران منفردی به دست می دهد که وزیران و نمایندگان مجلس را مورد توجه قرار می دهد و چنان دست به تحقیق و جست وجو می زنند و مسائل را دنبال می کنند که تا قلب سیاست دولت پیش می روند. اما واقعیت این است که سیستم بسیار متفاوت ازآن شکلی است که ارائه می شود. خبرنگاران متنفذ سیاسی (لابی)،کلی گرا هستند و در نتیجه، همیشه نمی توانند درباره موضوعاتی که در مورد آنها اطلاع اندکی دارند، اظهار نظرکنند. علاوه بر اینها، در حال حاضر حّدود 100 تا 150 خبرنگار معتبر متنفذ سیاسی(لابی) فعالیت می کنند و این تعداد زیاد، مانعی بر سر راه خبرنگاران انفرادی در جمع آوری اخبار و اطلاعات هستند. در واقع، با افزایش تعداد خبرنگاران متنفذ سیاسی، تمایل به جمع آوری اخبار و اطلاعات- به شکل جمعی– بیشتر می شود. «همین فعالیتهای جمعی محرمانه است که متنفذان مدرن، آن را به یک پیمان گرم و صمیمانه (کارتل) بین دولت و مطبوعات می نامند».
در این پیمان، علاقه ای دو جانبه به یک دادوستد سازشکارانة سودآور وجود دارد: خبرنگار متنفّذ سیاسی(لابی) به راحتی به اطلاعات و شایعات دست پیدا می کند و در مقابل، نام منبع اطلاعاتی خود را پنهان نگاه داشته و آن را فاش نمی کند. به عقیده متنفّذان، این سیستم به نوعی روزنامه نگاری کند، راحت، بی دردسر و از قبل«سیستم بندی شده» می انجامد. در این روش روزنامه نگاری، مجموعه ای ازگفتارهای سیاسی از پیش آماده شده، به عنوان حقیقت مطرح می شوند. اما این انتقاد، جنبة جدّی تری هم دارد، وآن قانون «عدم استناد» به نام و مشخصات منبع است. و این سؤال را مطرح می کند: آیا قانون «عدم استناد» باعث می شود که این سیستم در معرض خطر دخل و تصرف وسوء استفاده کسانی قرارگیرد که مایل اند و یا قادرند به این کار مبادرت ورزند.
استفادة ازسیستم لابی (زیرنفوذ قراردادن خبرنگاران سیاسی) برای دست یابی به مقاصد سیاسی، نه تازگی دارد و نه امری غیرمعمول است. دولتمردان سابق نیز از تکنیکهای مشابهی برای حمله به دشمنان خود- در داخل و خارج از احزابشان – سود می جستند و سیستم لابی به آنها اجازه می دادکه از سیستمی که قانون «عدم استناد» را هم دربر می گیرد و به عنوان یک سلاح سیاسی هم به کارگرفته می شود، خود دلیلی است بر لزوم اصلاح این سیستم.
کنار نهادن این سنت دیرینه، با تصمیم روزنامة ایندینپدنت آغاز شدکه تصمیم گرفت در این سیستم شرکت نکند. اگر چه این روزنامه سهم خبرنگاران سیاسی خود را حفظ می کرد اما در جلسات ارائه گزارشات مجلس شرکت نمی کرد. روزنامة گاردین هم همین کار را کرد، اما به شکلی که تندروی کم تری داشت. این روزنامه در جایی که امکان داشت، نام منبع خبر را درج می کرد.
دیگر «خیابان داونینگ» به عنوان منبع مطرح نمی شد. هدف غایی روزنامه گاردین این بود که از برنارد اینگهام منشی مطبوعاتی تاچر، به عنوان منبع اصلی خبرهای سیاسی در جلسات کوتاه لابی نام ببرد. اتخاذ این تصمیم از سوی دو روزنامه معتبر، باعث طرح بحث و جدلهایی در مورد آیندة خود لابی شد. با وجود این، حرکتی که برای تغییر در قانون «عدم استناد» به وجود آمده بود. با شصت و هفت رأی مخالف در برابر پنجاه و هفت رأی موافق با شکست روبه رو شد.
چنین به نظر می رسد که هنوز بسیاری از خبرنگاران متنفذ سیاسی با این سیستم هم صدا هستند. زیرا احساس می کنند که این روش به آنها اجازه می دهد تا به اخبار و اطلاعات بسیار حسّاسی دست یابند. یعنی این اطلاعات از طریق آنها از داخل دولت به جهان خارج راه پیدا کند. بسیاری از روزنامه نگاران، شدیداً احساس می کنند که امتیاز دسترسی به فرد فرد نمایندگان مجلس وزیران، غالباً باعث دستیابی آنها به دیدگاههای مهمی در مورد فعالیتها و اقدامات دولت و مجلس می شود. این خبرنگاران از این می ترسند که با اصلاح این سیستم، آنها درآینده، منبع اطلاعات را -که مایل است ناشناس باقی بماند- و نیز اطلاعات را از دست بدهند.حرکت برای تغییر قانون «عدم استناد» و «آشکارسازی» نه تنها به یک اصلاح قانونی نیاز دارد، بلکه محتاج تغییر در فلسفة «حضوردولت درمقام یک قیم» -که همچون پیله ای ماشین دولتی انگلستان را در برگرفته– نیز هست؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط