فرایند گردآوری و انتشار خبر
در حالي كه خبرنگاران در سطح داخلي، منطقه اي و بين المللي به امر گردآوري و گزينش رويدادها اشتغال دارند، عده اي ديگر در تحريريه ها، ايستگاههاي راديويي و شبكه هاي تلويزيوني و ماهواره اي فعاليت مي كنند تا حاصل كار گروه اول به پخش و انتشار اخبار منجر شود. تعداد افراد گروه دوم وابسته به ميزان اهميتي است كه هر دستگاه رسانه اي براي خبر قائل مي شود و در چنين «فرايند»ی است كه رويدادها به خبر تبديل مي شوند و در قالب صدا، تصوير و خط هويت مي يابند و طبعاً در اين هويت يابي نمي توانند عاري از كسب و جذب و تزريق ارزشها باشند، ارزشهايي كه اغلب منشأ فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي دارند.
گفتمان رسانه اي
اكنون باور همگاني اين است كه رابطة علايم، معاني و شرايط تاريخي و اجتماعي حاكم بر ساختار نشانه اي گفتمان (مقال/ سخن = Discourse) از لحاظ محتوا قابل تحليل است و همين طور خبر، كه آن نيز نوعي گفتمان محسوب مي شود. مي دانيم كه گفتمان در حقيقت اصطلاحي است كه به گونه هاي كاربرد زباني كه در نتيجة يك كنش ارتباطي حاصل شده است، مربوط مي شود به ديگر سخن، در حالي كه گرامر يا دستور زبان قوانين كاربردهاي زباني را بررسي مي كند تا واحد هاي دستوري نظير جمله، عبارت و گزاره را ايجاد نمايد، گفتمان واحدهاي بزرگتر زباني همچون پاراگرافها، مكالمات و مصاحبه ها را در برمي گيرد.
آنچه اكنون تحت عنوان تحليل گفتمان (Discourse Analysis) در برابر تحليل محتوا (Content Analysis) در پژوهشهاي ارتباطي مطرح شده است، عملاً به مطالعة اين امر اختصاص دارد كه چطور جملات در زبان مكتوب، واحدهاي بزرگتر معنايي نظير پاراگراف، مكالمه و مصاحبه را شكل مي دهند و چگونه تكوين اين واحدهاي معنايي بر ساخت كل گفتمان تأثير مي گذارد. و طبعاً مي دانيم كه در حالي كه شيوة تحليل محتوا به طور سُنتي بر محتواي آشكار پيامهاي وسايل ارتباط جمعي و بررسي کمّي آنها تأکيد مي ورزد، در گفتمان، پيامهاي وسايل ارتباط جمعي در قالب كليتهاي ساختمند (Structured wholes) ديده مي شوند. ذكر يك مثال به درك موضوع كمك مي كند. يك فيلم سينمايي را در نظر بگيريد. اين فيلم يك گفتمان است. حالا فرض كنيدكه مي خواهيم عنصر خشونت را در اين فيلم بررسي كنيم. پس از عملياتي كردن متغير خشونت در شيوة تحليل محتوا بايد فراواني موارد خشونت را مأخذ بگيريم و باز فرض كنيد كه قهرمان فيلم در اين فيلم مفروض، پنجاه بار دست به خشونت مي زند، و در مقابل فقط يك بار- و به عنوان مثال در انتهاي فيلم- دست به يك اقدام كاملاً مثبت مي زند به نحوي كه همة آن پنجاه مورد خشونت را تحت الشعاع قرارمي دهد- مثلاً آن عمل مثبت نوعي توبه از پيشينة شخصيتي اوست- حالا صرف «فراواني ها» (50 مورد) ما را به اشتباه مي اندازد و نمي توانيم با تكيه بر اين 50 مورد اقدام خشونت آميز به ارزيابي صحيح از پيام فيلم (به عنوان گفتمان) برسيم. پس در واقع در بررسي اين فيلم اگر فقط به خود عنصر خشونت بپردازيم نگاه ما به تحليل محتوا آميخته بوده است، ولي وقتي به فيلم به عنوان يك گفتمان بنگريم، و كليتهاي ساختمند را در نظر بگيريم، به فيلم به عنوان ارتباط دربارة خشونت نگريسته ايم و پيام آن را به طرزي صحيح درك كرده ايم. نمي خواهم در اينجا وارد بحثهاي پيچيدة زبان شناسي شوم، ولي به همة علاقه مندان زبان خبر توصيه مي كنم كه با زبان شناسي آشنا شوند و يافته هايش را به كار گيرند. به نظر من نظرية گشتاري- زايشي (Transformational –Generative) كه نوآم [نعام] چامسكي (Noam Chomsky) زبان شناس آمريكايي مطرح ساخته است، به ويژه از وجه امكانات ساختاري موجود در زبان به عنوان پديده اي جهاني؛ و همچنين آراي ام.اي.ک. هاليدي زبان شناس انگليسي در زمينة زبان شناسي سيستماتيك- كاركردي كه در آن ساختارهاي زباني و كنشهاي ارتباطي را به بحث مي كشاند، به خصوص در زمينه خبر در رسانه هاي نوشتاري مي توانند به ابزارهاي بُرنده اي در تحليل زبان خبر تبديل شوند. به ويژه اگر اين موضوع را از ياد نبريم كه خبر يك «ساخت» است، و بايد آن را بر حسب شرايط نشانه اي و اجتماعي آن تحليل كرد و لذا اهميت زبان در اين فرايند ساخت پذيري جايگاه ويژه اي مي يابد.
گزينش و استحاله
راجر فولر (Roger Fowler)، استاد زبان شناسي در دانشگاه ايست انجليا (East Anglia) در اين باره مي گويد: همة معاني در تئوري عمومي زبان شناسي به طرزي اجتماعي ساخته مي شوند و گفتمان يك محصول و روية اجتماعي است كه با تحليل انتقادي زبان شناسانه بهتر درك مي شود. پس اين درست است كه رويدادهاي واقعي اتفاق مي افتند، مثلاً مربي فوتبال در اتوبان تصادف مي كند، يك وزير استعفا مي دهد، هواپيماي مسافربري سقوط مي كند، زمين لرزه يك شهر را ويران مي كند و.. و همة اين رويدادها به خبر تبديل مي شوند، اما اين رويدادها هماره در معرض فرايندهاي سنتي گزينش قرار دارند: الزاماً حاوي ارزش خبري نيستند به خبر تبديل مي شوند، چونكه بايد آنها را وارد گزارشهاي خبري كرد. فرايند گزينش رويداد و تبديل آن به خبر فرايندي دو عنصري به شماره مي آيد: گزينش و استحاله. پس مي توان گفت كه در فرايند تبديل شدن يك «رويداد» به يك «خبر» بروز «جانبداري» مي تواند امري اجتناب ناپذير و مشهود گردد و يا به ديگر سخن، جهان رسانه اي مي تواند جهان واقعي نباشد، جهان رسانه اي شده، جهاني است كه با قضاوت همراه شده است.
پس به اين ترتيب مي توان چنين گفت كه تا وقتي كه پاي خود رويداد در ميان است، ارزشهاي خبري موجود در رويداد مي توانند به امرگزينش رويداد برا ي تبديل شدن به خبر تا حدودي كمك كنند، اما افزون بر اين ارزشها، مي توان به دو دسته عناصر تأثير گذار در زمينة عوامل استحاله كننده اشاره كرد:
1- عوامل درون رسانه اي: مثل اِعمال نظر آشكار و پنهان مديريت خبر، تأثير پذيري كادرهاي درون رسانه از ارزشهاي جامعة خارج از رسانه، اِعمال نظر خبرنگاران وگزينشگرانِ درون رسانه و همچنين امكانات هر رسانه از لحاظ كمي و كيفي برا ي ارائة خبر.
2- عوامل برون رسانه اي: اِعمال نظر منابع خبري، گروههاي فشار، آگهي دهندگان، محدويتهاي قانوني و اِعمال نفوذ اشخاص حقيقي و حقوقي.
و سپس مي توان گفت كه معني در اخبار رسانه ها به يك برداشت ذهني مي ماند و اين امر ناشي از رخدادهاي بين طيفي است كه از گزينش تا استحاله امتداد مي يابند. به اين ترتيب تأثيرهاي رسانه ها و در حقيقت احساسي كه در مورد هر خبر به خواننده منتقل مي كنند الزاماً از جنس رويدادهايي كه مخابره شده، نيستند.
دلالت و القا
تكيه بر اين نكته كه زبان خبر بيشتر از خود رويداد به آن معنا مي بخشد، الزاماً به مفهوم نگرش منفي به استحاله نيست. مزيت حساس بودن نسبت به زبان خبر كه در مرحلة پس از گزينش رويداد به ميان مي آيد اين است كه از قضاوت شتاب زده پرهيز مي كنيم تا به دقت ببينيم كه چه گفته شده؟، چطور بيان شده؟ و چه تأثيرهايي بر مخاطب داشته است؟ چنين حساسيتي به ما كمك مي كند تا طيف برداشتها و تأويلهاي گوناگون ازخبرها را به طرزي عيني بررسي كنيم و نشانه ها را- همة اشكال وكنشهاي ارتباطي را خواه مكتوب و خواه ديداري يا شنيداري- در چارچوب نشانه شناسي (Semiology) تعقيب كنيم تا دلالت (Denotation ) و القا (Connotation) از هم تميز داده شوند. دلالت به توصيف و تبيين مولفه هاي يك متن مي پردازد و القا، مرحلة دوم تحليل است، آنجا كه پاي تحليل دلالت ها به ميان مي آيد (فرض كنيم پرچم يك كشور را به مثابه دلالت و حسي را كه فرضاً دربارة ميهن پرستي از آن متبادر مي شود به عنوان القا). لذا تميز دادن اين مقوله در فرايند خبر، هم براي مخاطبان و هم براي مدرسان زبان مطبوعات، حائز اهميت است به همين ترتيب است تفكيك داّل (Signifier) از مدلول (Signified) (مفهومي كه دال برآن دلالت مي كند) که فردينان دو سوسور، پدر زبان شناسي نوين مطرح ساخته است: داّل (يک واژه مکتوب، يا يک الگوي صوتي و يا تصويري) و مدلول نيز در اين فرايند از ارزش تحليلي برخوردارند. در فرايند خبر، مقولاتي همچون تحليل آگهيها، رمزها و نشانه ها (از نفش چراغهاي راهنمايي و رانندگي گرفته تا فرضاً اسلحه و كلاه چهره هاي فيلمهاي وسترن و ژانر (نوع) خواندن خبر در تلويزيون- از لحاظ زاوية ديد و نحوة خواندن خبر- تا ملودرامها و سريالهاي بلند تلويزيوني)، نحوة تنظيم رابطة خواننده با خبر (تا به شكلي آموزشي به گزينش خبر بپردازد)، شناساندن عوامل موثر بر گزينش رويدادها، قالبهاي مسلط ارائة رويدادها از لحاظ سبك (مثلاً سينماي هاليوود) يا سبكهايي همچون تحليل خبري (News Analysis) در مطبوعات آمريكا، معرفي متون و منابع جايگزين و مانند اينها قابل طرح و بررسي و ارزيابي هستند. به ويژه به نحوة ارائة (Representation) در فرايند خبر بايد توجه خاص مبذول داشت و همة اجزاي آن را- مشتمل بر نحوه اي كه واژه ها و تصويرها، معاني را بر حسب ميثاقهاي آشناي سازندة خبر و مخاطب خبر مي سازند- در نظرگرفت و متوجه بود كه چطور رسانه ها در نظام يا دستگاه «معني ساز» خود سلسله مراتبي را ايجاد مي كنندكه در آن «بعضي ازمعاني» جنبة غالب و حاكم به خود مي گيرند و ديگر اينكه چه نيروهايي اين معاني را در اين سلسله مراتب، سازمان مي دهند، و سهم ما به عنوان مخاطب در برداشت و استنباط از اين معاني و تسري آنها به ديگران چيست و چه اندازه است؟ و به طور كلي اين پرسشها در ارتباط با نحوة ارائة مطرح مي شوند:
1. نحوه هاي گوناگون ارائه چه تصويري از جهان ارائه مي كنند؟ چه چيزهايي را به ما عرضه مي نمايند؟ و چگونه؟
2. نمونه هايي كه گروههاي اجتماعي را با آنها عرضه و ارائه مي كنند، چه نوع نمونه هايي هستند؟
3. چه كسي حرف مي زند؟ مخاطب كيست؟
4. موردي كه به من ارائه مي كنند، چه چيزي عرضه مي دارد؟ و براي ديگران متضمن چه معنايي است؟
اطلاعات «رسانه اي» شده
شما به عنوان خواننده و من به عنوان نويسنده در دريايي از اطلاعات غوطه وريم. ما در مقام موجوداتي اجتماعي در جست و جوي حقايق و اطلاعات هستيم، آنها را به دست مي آوريم و بر مبناي آن ها قضاوت مي كنيم و تصميم مي گيريم، حتي اگر تصميمي هم نگيريم حيطة جغرافيايي اطلاعات ذهني ما با كسب هرجزء از اطلاعات تازه تغيير مي كند. پس مي شود گفت كه هر دو گزارشگر هستيم و هميشه مقادير زيادي از اطلاعات را با خود حمل مي كنيم اما عليرغم اينكه هر دو گزارشگر هستيم و اطلاعات خود را به ديگران منتقل مي كنيم، در عين حال از رسانه ها خبر مي گيريم، خبرهاي را كه تقريباً هيچ يك ازآنها را شخصاً تجربه نكرده ايم، خبرهايي را كه همانطور كه گفته شد، دست دوم هستند و با واسطه به دست ما رسيده اند، يعني «رسانه اي» شده اند، آميخته با داوري و محكوم به ارائه در ظرفها و سبكهاي از پيش ساخته شده؛ و به عبارت بهتر خبرها راويان بيگناه و بي غرض نيستند، حتي بر حسب ارزشهاي خبري هم گزينش نشده اند، و حتي تصادفي هم انتخاب نشده اند.
مثلاً مگر مي شود در خبري كه از سوي روابط عمومي يك سازمان مخابره شده است رييس، و مديريت آن سازمان در آن خبر، عمده و برجسته نشده باشند؟ به راستي خبر چگونه تهيه مي شود؟ و چطور به جريان مي افتد؟ و چرا اين فرايند هنوز جنبه هاي تاريك فراوان دارد؟ نقش مالكيت رسانه ها، در اين فرايند چيست؟ و چطور عمل مي كند؟ اين قاعده از كجا پديد آمده است كه مردم عادي در خبر نقش نداشته باشند؟ اين عصر گرايي و نه ذات گرايي، در فرايند خبر از كجا چنين سلطه اي را به كف آورد ه است؟ و بالاخره همان پرسش اصلي: واقيعت چگونه توليد مي شود؟
براي اينكه نشان دهيم كه همة اين واقعيت سازي توطئة روزنامه نگاران نيست و برخي از وجوه آن از جبر ارائة خبر منتج مي شوند، چند پرسش مطرح مي كنم زيرا كه حالا ديگر هم با عوامل درون رسانه اي و هم با عوامل برون رسانه اي آشنا شده ايم:
1. چه وقت يك رويداد بايد خبر تلقي شود؟
2. اصلاً رويداد به طور منتزع وجود دارد؟ يا اينكه بايد آن را نقل كرد و ديد؟ و به هر شكل كه روايت كنيم و نشان دهيم، آيا بيطرفي رعايت شده است؟
3. آيا رويداد در خارج از هر گستره اي قرار دارد و از شرايط تأثير نمي گيرد؟
4. چه رويدادهايي را بايد ناديده گرفت؟
5. و بالاخره كدام دريافت و استنباط بدون گزينش صورت مي گيرد؟
ما نه تنها در هر چارچوبي دست به گزينش مي زنيم، بلكه آن را پردازش هم مي كنيم (استحاله).
اصلاً بياييم و به انتهاي فرايند خبر نگاه كنيم به جايي كه خوانندة روزنامه نشسته است. آيا او كه خواهان روزنامه است در مُهر و برچسبي كه بر روح و روان يك روزنامه از لحاظ سياست خبري نشسته و نقش بسته است، شريك و سهيم نيست (و به ويژه خوانندة ثابت روزنامه)؟ آيا علاقة او به شخصيت و خصلت خاص روزنامه اش و به عبارت ديگر علاقة او به نحوة ارائة خبر ( Representation) در روزنامة دلخواهش، در شكل گيري و تقويت و رسوب سياست خبري روزنامة مورد نظرش دخيل نيست؟ حتماً شما منكر اين نيستيد كه سياست خبري اصلي ترين عامل تصميم گيري خواننده براي خريد روزنامه است.
در فرايند خبر كه در طي آن جهان واقعي به جهان خبري تبديل مي شود، عوامل متعددي دست به دست يكديگر مي دهند تا تشخيص رويداد از خبر و نظر دشوار شود. براي روزنامه اي كه براي خود رسالت قائل است، اصلي ترين مسأله اين است كه به خوانندگان خود دروغ تحويل ندهد و اين كار حتي در تهية يك عكس از يك رويداد- كه ظاهراً صادقانه ترين شكل روايت يك رويداد است- صدق مي كند.
پرسش اين است كه: عكس، باز توليد واقعيت است يا شكار لحظة دلخواه؟
و پرسش دوم: چرا براي عكسها شرح نوشته مي شود؟ مگرآنچه عيان است، حاجت به بيان دارد؟
رولان بارت (Roland Barthes)، منتقد فرانسوي مي گويد: عكس آمرانه تر از نوشتار عمل مي كند و بدون تحليل و با يك ضربه، معني را تحميل مي كند. پس با اين نگاه مي توان گفت كه در فرايند خبر، هر تصميمي (آگاهانه و ناآگاهانه) و در هر مرحله اي مي تواند بر محصول نهايي (خبر) تأثير گذار باشد. حالا مي توان دريافت كه با مثلاً چاپ عكس چقدر اين ضريب تأثيرگذاري- با توجه به اينكه در همة فرايند هاي رسانه ها، مسألة انتخاب و گزينش نقشي كليدي ايفا مي كند- افزايش مي يابد و تا چه حد استحاله را در ژرف ترين شكلهاي گوناگون رقم مي زند و هنوز هستند جمع زيادي از مردم كه در اين هزار توي فرايند خبر، به دنبال توازن (Balance )، بيطرفي و انصاف (Fairness) و صحت و درستي (Accuracy) مي گردند.
در هر حال همزمان با تلاش خوانندگان براي تفكيك خبر از نظر و القائات، پژوهشگران پهنه ارتباطات معتقدند كه در فرايند خبر، نحوة گزينش رويداد ها براي خبرسازي ساده سازي مقولات و دامن زدن به احساسات به مثابه مكمل ارزش خبري، عناصري هستند كه در استحالة رويدادها نقش دارند.
اكنون بياييم ويك بار ديگراين فصل را با تعمق مروركنيم درست است كه برخي از مبحثهايي كه در اينجا مطرح شده اند تازه و پيچيده اند وخود به مطالعات جداگانه نياز دارند، اما ازآنجا كه گفتيم كه درفرايند دو مرحله اي تبديل رويداد به خبر (مراحل گزينش و استحاله) هر تصميمي اعم از آگاهانه و ناآگاهانه مي تواند بر محصول نهايي يعني خبر تأثير بگذارد.