يك خبر را چه از مردم بشنويم و چه از راديو، چه در روزنامه بخوانيم و چه در تلويزيون ببينيم و بشنويم در همه حالات مي خواهيم بدانيم كه منبع خبر كيست و کجاست؟
اين نياز از همان لحظات نخستين ورود به عرصه فرهنگ خبر (News Culture) احساس مي شود و شايد اصلي ترين ريشه اين نياز در اين امر نهفته باشد كه ما با پي بردن به منبع خبر (Source) به نوعي قضاوت و داوري در قبال خبر دست مي يابيم و مي توانيم به اين پرسش مهم خود پاسخ بدهيم:
آيا خبري كه شنيديم بيطرفانه (Impartial ) بود؟
اين پرسش كليدي كه نه فقط براي مخاطبان بلكه براي خود روزنامه نگاران هم يك پرسش مهم به شمار مي آيد پرسشي است كه پاسخ آن بر تعيين وزن و صحت خبر تأثير مي گذارد و به داوري روزنامه نگار در مورد منبع خبر شكل مي دهد.
دانستن منبع خبر و داشتن شناخت نسبت به آن، براي روزنامه نگار- به اين دليل كه نقش اقتصادي و سياسي خبر از اصلي ترين نقشهاي آن به حساب مي آيد- هم در هنگام تهيه خبر (News – gathering ) و هم در زمان توليد خبر (News – Production ) از اهميت ويژه اي برخوردار است خاستگاه «پيام» را از هر جا كه سرچشمه گرفته باشد، خواه از سوي يك فرد و خواه از جانب گروهها و نهادها، «منبع خبر» مي ناميم.
يك اصل حرفه اي به روزنامه نگار حكم مي كند كه منبع خبر را در آغاز خبر ذكر نمايد. طبق سنن و آداب روزنامه نگاري خبر بدون منبع سنديت ندارد و اهميت منبع به حدي است كه پيوسته سطر اول خبر را به آن اختصاص مي دهند.
اين نخستين سطر (Dateline) حاوي دو عنصر مهم است. مكان رويداد و ارسال كننده خبر به اين مثال دقت كنيد: «پاريس. خبرگزاري جمهوري اسلامي».
در مواردي كه نام شهر معروف نيست، براي آنكه به خواننده به سرعت كمك شود تا بداند كه آن شهر در كجا واقع شده است بايد نام كشور را نيز به دنبال نام شهر به خواننده داد «توبا- سنگال- فرانس پرس».
خبرگزاريهاي بين المللي در اكثر مواقع علاوه بر نام شهر، نام كشور و نام خبرگزاري تاريخ خبر را هم در همان سطر اول خبر (Dateline) اعلام مي كنند: New Delhi. India (AP). June 3. 1995 ولي روزنامه ها طبعاً در سطر اطلاعات مربوط به منبع خبر نيازي به ذكر تاريخ ندارند:
بايد خاطرنشان ساخت كه در ايران Dateline در خبرهاي داخلي كمتر مورد استفاده قرارمي گيرد. حال آنكه رعايت آن ضرورت دارد اما در عين حال هميشه همه خبرها با يك منبع همراه نيستند و براي تنظيم آنها از چندين منبع خبري استفاده مي شود در اين موارد نخستين سطر خبر به اين شكل نوشته مي شود: «بيروت. لبنان. خبرگزاريها»
و سپس نام خبرگزاريهايي كه مورد استفاده قرارگرفته اند در مواضع مختلف خبر با استناد صحيح ذكر مي شوند.
روزنامه ها اساساً از چه منابعي براي كسب خبر استفاده مي كنند؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه در مرحلة اول خبرنگاران و نويسندگان و در مرحلة بعد خبرگزاريها، اصلي ترين منابع خبري روزنامه ها را تشكيل مي دهند روابط عموميها نيز منبع خبري هميشگي ديگري براي روزنامه ها هستند و دولتها و ارگانهاي وابسته به آنها نيز از منابع خبري تمام نشدني روزنامه ها به شمار مي آيند البته به اين منابع مي توان منابع زير را هم اضافه كرد: نيروهاي انتظامي، خاطرات افراد معروف و خود آنها اخبار ساير رسانه ها، آژانسها ي خبري عكس، سفارتخانه ها، احزاب، نهادها، جمعيتها، انجمنها و اصناف، كتابخانه ها، آرشيوها، بانكهاي اطلاعاتي و خوانندگان خود روزنامه ها. در بحث مربوط به منابع خبري سه نكته قابل توجه ديگر هم وجود دارد:
حوزه خبري (News beat / news run )
روزنامه ها براي آنكه بيشترين بهره را از منابع خبري ببرند، به برخي از منابع خبري به طرزي پيوسته رجوع مي كنند. اين منابع خبري كه به دليل خبرساز بودن، مورد توجه پيوستة روزنامه نگاران قراردارند، حوزة خبري ناميده مي شوند. سردبيران و دبيران روزنامه ها براي آنكه حداكثر استفاده را از اخبار حوزه هاي خبري ببرند گاهي براي يك حوزه خبري چند مسؤول تعيين مي كنند در پاره اي از مواقع نيز در روزنامه هايي كه كادر كمتري دارند، مسؤوليت چند حوزة خبري به يك نفر واگذار مي شود. دادگاهها، دواير پليس، شهرداريها و وزارتخانه ها از جمله حوزه هاي خبري مهم به شمار مي آيند.
خبرنگار باهوش و حرفه اي در ارتباط با حوزه خبري خود، بايد مثل پليس در ارتباط با حوزة گشت زني خود، عمل كند. پليسها هميشه به حوزه هاي استحفاظي خود سرمي زنند تا همه تحولات آنها را زير نظر داشته باشند خبرنگاران نيز براي آنكه چيزي از چشم و گوششان پنهان نماند بايد به همين نحو عمل كنند. اين ارتباط و تماس يا با حضور مستقيم و يا با تماس تلفني و يا با استفاده از فاكس صورت مي گيرد.
چند يادآوري
٭ هرگاه كه به حوزة خبري خود مي رويم نبايد قلم، كاغذ، ضبط صوت، دوربين و لوازم ديگر را فراموش كنيم. براي يادداشت برداري حتي المقدور از كاغذهاي كوچك استفاده مي شود تا كار نوشتن تسهيل گردد، چونكه ممكن است مثلاً جايي براي نشستن و نوشتن وجود نداشته باشد.
٭ بايد همواره تمرين كنيم تا به شيوه هاي خلاصه نويسي خاص خود دست يابيم.
٭ به ياد داشته باشيم كه خيلي وقتها فرد يا افراد كه در حوزة خبري مي خواهند خبر حساس و مهمي را به ما بدهند، ممكن است با ديدن ضبط صوت و يادداشت نويسي خبرنگار، واكنش محتاطانه نشان دهند و خودشان را محدود كنند. در اين موارد بايد از يادداشت برداري خودداري كرد و با به ذهن سپردن دقيق اخبار حساسيت اين نوع افراد را كاهش داد.
٭ اسامي، ارقام و نقل قولها را بايد كاملاً دقيق يادداشت كرد اين سه نكته اگر درست رعايت نشوند اعتماد ديگران را از گزارشگر سلب مي كنند، به خبر آسيب مي رسانند و جاي زيادتري را در روزنامه اشغال مي كنند، چونكه در فرداي چاپ خبر بايد جايي را به تصحيح و پوزش اختصاص داد.
٭ اگر تلفني با حوزة خبري تماس گرفته مي شود پرسشها بايد حتماً از قبل تنظيم شده باشند تا نه وقت به هدر رود و نه با مكثهاي احتمالي، مخاطب احساس كند كه با فردي تازه كار سر و كار دارد. چنين احساسي مي تواند تماسهاي بعدي را بي اثر كند و حتي امكان برقراري تماس را از ميان ببرد.
٭خيلي از حوزه هاي خبري به ويژه روابط عمومي ها- به دلايل شخصي و سازماني- مي كوشند تا خبرهاي خود را بزرگتر از حد معمول جلوه دهند بايد مراقب اين بزرگ نمايي ها بود و به بيطرفي به اخبار برخوردكرد.
٭ بايد ياد گرفت كه در هر زمان كه با حوزة خبري تماس گرفته مي شود، چه حضوري و چه تلفني، به مسألة عدد و رقم توجه شود اين امر در همة انواع كسب خبر و همين طور در خارج از حوزة خبري، اهميت شايان دارد. فرضاً اگر در يك ورزشگاه حضور يافته ايم بايد تعداد تماشاگران را- ولو به طور نسبي- به دست آوريم؛ اگر ناظر يك تصادف هستيم، بايد ميزان تلفات، تعداد اتومبيلها، شماره اتومبيلها، ساعت حادثه، تعداد امدادگران و نكات ديگر را به دست آوريم و در خبر بگنجانيم.
٭ صرفنظر از عدد و رقم، اسامي افراد و مکانها را هم نبايد فراموش کرد. بخصوص اگر در محل جزء افراد مهم و مشهور هم حضور داشته باشند. خصوصيات مهم افراد و اماکن را هم نبايد ناديده گرفت.
٭ بايد سعي کرد که با حوزة خبري خود برخورد دوستانه (و نه توأم با ملاحظه کاري يا مزاحمت) داشت. بايد از نظر رفتار و منش، آرام و از نظر فکري بيقرار و هشيار بود.
٭ متأسفانه برخي از حوزه هاي خبر ي در ارائة اخبار و اطلاعات با بي دقتي رفتار مي كنند، هرگاه نسبت به اجزاي خبري كه داده شده است، ترديد وجود دارد بايد آن بخشها مجدداً مورد بررسي و پرسش قرار گيرند و پس از آن نسبت به چاپ آن خبر اقدام شود.
٭ خبرنگار با تعدا د اندكي ازحوزه هاي خبري هم كه غالباً دردسر ساز هستند، سروكار خواهد داشت. منظورآن دسته از حوزه هاي خبري است كه اساساً با شخص خبرنگار مشكلي ندارند، بلكه مشكل اين است كه از روزنامه نگاري و مسؤوليت خبر نگاران اطلاع و شناخت كافي ندارند بايد با اين قبيل از حوزه هاي خبري، جسوري پيشه كرد، زيرا كه روزنامه نگار در برابر خواننده مسؤول است.
٭ از رعايت اصول سرعت و مداومت در تماس با حوزه خبري خود هرگز نبايد غفلت كرد.
اعتبار منبع (Source Credibility )
آيا منبع خبر معتبر است؟
– پاسخ مثبت به آرامش مي انجامد.
– پاسخ منفي، نخستين خدشه را در اعتماد عمومي نسبت به روزنامه ايجاد مي كند.
جان هارتلي / John Hartly، پژوهشگر سرشناس دانش ارتباطات مي گويد:
«خبر» عمدتاً محصول تاريخ است و «تاريخ خبر» از قرن نوزدهم به بعد، به بررسي اين امر تبديل شده است كه چگونه عبارت «خبر براي مردم» به عبارت «خبر براي بازار» تغيير يافته است.
هارتلي معتقداست كه نحوة توليد خبر به نحوة توليد كالا شباهت يافته است و يكي از كالاهايي كه روزنامه ها مايل به توليدآن هستند، خواننده است. و از آنجا كه روزنامه ها نمي توانند صرفاً با تكيه برفروش خود به بقا ادامه دهند، خواننده را به آگهي دهنده مي فروشند. به اين ترتيب هارتلي مي كوشد تا نقش نيروهاي بازار و به عبارت بهتر نقش سرمايه را بر حاصل كار روزنامه ها نشان دهد «چرخه»اي كه او مطرح مي كند، توجه ما را به سوي منابع خبري روزنامه ها معطوف مي سازد و به اينكه چرا برخي از روزنامه هاي بزرگ تثبيت مي شوند و چرا برخي از روزنامه هاي پرمحتوا از صحنه بيرو ن مي روند. حاكميت سرماية شركتهاي فراملي بر بسيار ي از رسانه هاي غربي امري مشهود و آشكار است ولي متأسفانه بسياري از اين نوع رسانه ها نظير نيويورك تايمز، واشنگتن پست، اشپيگل، شبکة تلويزيوني سي ان ان (CNN) وشبكه راديو- تلويزيوني بي بي سي (BBC) عملاً به منابع خبري ثابت و منحصر به فرد كشورهاي روبه توسعه تبديل شده اند. به همين دليل، در انتخاب منبع خبري- به ويژه از وجه اعتبار و سلامت آن- بايد هوشيار بود و از نقش آن درتنظيم نقشة توزيع ثروت و قدرت اطلاع كافي داشت.
به عقيدة جان هارتلي، منابع خبري جايگزين در اقليت قرار گرفته اند و كم كم از صحنه حذف مي شوند، زيرا كه ديگران دوران آغازين قرن نوزدهم كه در آن «فروش» و نه آگهي، رمز بقاي روزنامه ها بود، سپري شده است (به علت كاهش يا محدوديت تيراژ) و اينك با روزناهه هايي ارزان اما پرآگهي سر وكار داريم و به همين دليل است كه ديگر از آن دوران كه مشخصه اش راديكاليسم يا تند گرايي سياسي بود، دور شده ايم، حالا به جاي راديكاليسم سياسي با مقولة ارتباط مؤثر با مخاطبان بيشتر سر و كار داريم و حلقة وصل اين ارتباط، پول است. خوانندگان هم فقط همين منابع خبري مبتني بر پول را در اختيار دارند و حتي اگر روزنامه هاي جانشين (Alternative Press ) بتوانند منتشر شوند و بخواهند به منابع خبري جانشين براي مردم تبديل شوند، نظام حاكم بر توزيع، كه در اختيار توزيع كنندگان كل است، اجازه چرخش اين نوع از منابع خبري را در مجاري توزيع نمي دهد و به اين ترتيب خوانندگان از دسترسي به اين دسته از منابع خبري محروم مي مانند.
موضوعي كه هارتلي مطرح مي كند در مورد خبر گزاريهاي بين المللي هم صادق است. اين خبرگزاريها در مقام منابع خبري كليدي اجازه ورود هرنوع خبر را به مجاري توزيع خود نمي دهند به ويژه اگر خبر- ولو به طرزي اندك- با منافع حاكم بر اين منابع خبري ناسازگار باشد.
با اين حساب، مي توان رابطة منبع خبر و مخاطب را رابطه اي يکجانبه نه ارتباط متقابل و رضايت بخش- توصيف كرد كه از منبع خبر به سوي مخاطب جاري است و مخاطب بايد در صورت امكان از ميان آنچه به او ارائه- و در واقع تحميل- مي شود، دست به انتخاب بزند.
افزون بر اين، منابع بين المللي خبري بايد برحسب ظاهر هر آنچه را كه تازه و جديد است مخابره كنند اما در عمل فقط در شش حوزة مشخص گام برمي دارند. هارتلي اين شش حوزه در مطبوعات انگليس چنين برمي شمارد: سياست، اقتصاد، روابط خارجي، اخبار داخلي، اخبار مناسبتها و بالاخره ورزش: طبعاً هر چه خارج از اين شش حوزه است از خواننده دريغ مي شود.
الگوي مالكيت منابع خبري
الگوي مالكيت منابع خبري نيز به ويژه در قلمرو وسايل ارتباط جمعي بر سه گرايش عمده استوار بوده است:
1 – تمركز (Concentration):
اين نحوة مالكيت، از سلطة نظرية دستان كمتر و ثروتمندتر نشان دارد. در اين الگوي مالكيتِ منابع خبري، فقط افراد و شركتهاي بزرگ صاحب چندين منبع خبري مي شوند.
2 – تنوع (Diversification ):
يك ضرب المثل فرنگي مي گويد: «همة تخم مرغها را در يك سبد نگذاريد» در عالم روزنامه نگاري اين بدان معناست كه صنعت فرهنگ نيازمند آن است كه شبكه اي ازمنافع در هم تنيده و گره خورده، براي يك مالك وجود داشته باشد تا اگر يكي از آنها به هر علتي اعتبار خود را به عنوان منبع خبري از دست داد، بقيه شبكه سالم و پابرجا بماند.
3 – چند مليتي شدن (Multi-nationalization ):
چند مليتي شدن منابع خبري نشانگر آن است كه مالكان منابع خبري ترجيح مي دهند كه به جاي فعاليت در يك كشور، در چند كشور فعاليت كنند و اين ترجيح طبعاً از ماهيت تجاري ادارة منابع خبري در غرب سرچشمه مي گيرد (مثل فعاليتهاي مردوك، ماكسول وبرلوسكني)،
با اين تفاصيل، مشاهده مي شود كه بحث منابع خبري بحثي كاملاً جدي، ريشه دار و حتي اسرارآميز است و ادبيات غني موسو م به كنترل رسانه ها (Media Control ) در همين چارچوب شكل گرفته و پرورش يافته است. ويژگيهايي كه براي منبع خبري قائل شده اند عبارتند از:
تخصص (Expertise )، قدرت (Power ) تأثير و جذبه (Effectiveness )، اعتماد (Trustworthiness )، انصاف، صحت، احترام واقعگرايي، كامل گويي و بهبود بخشي.
به ياد داشته باشيم كه استفادة صحيح از منابع خبري معتبر موجب افزايش و تقويت اعتماد به رسانه در ميان مخاطبان مي شود.
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه پيام منبع خبري را براي خواننده چگونه منعكس سازيم تا او به خواندن خبر ترغيب شود؟ اهميت ليدنويسي در همين نكته نهفته است.
ليد خبر (Lead )
يورش به خواننده و غالگيركردن او از اصلي ترين وظايف اولين عبارات خبر (ليد) است كه در ضمن آن كوشش مي شود تا- بخصوص در سبك هرم وارونه- اصل مطلب بازگو شود.
اگر ليد خبر، به قول گزارشگران اخبار جنگي، در همان حملة اول به فتح خاكريز توجه خواننده نايل نشود بايد جنگ را خاتمه يافته تلقي كرد كه در آن، با زنده روزنامه نگار است.
بنابراين ليد خوب، ليدي است كه جذابترين بخش خبر را در خود نهفته داشته باشد تا به وسيلة آن خواننده به سوي متن خبر هدايت شود در واقع «ليد» مفهومي جز هدايت كردن، كشاندن و منجرشدن ندارد.
در ليد مي توان پاسخ يك يا چند پرسش مربوط به عناصر خبر و حتي پاسخ همة عناصر خبر را به دست داد. ليد بر حسب اينكه كدام عنصر خبر(كه، چه، كجا، چه وقت، چرا و چگونه) را در خود جا داده باشد، نام آن عنصر را به خود مي گيرد:
ليد كه: كه نام فرد يا نهاد عامل رويداد در آن مي آيد؛
ليد چه: كه موضوع رويداد در آن طرح مي شود؛
ليد كجا: كه مكان رويداد در آن مطرح است؛
ليد چه وقت: كه حاوي زمان رويداد است؛
ليد چرا: كه تفسير رويداد را دربر دارد؛
ليد چگونه: توصيفي است حاوي نحوة اتفاق خبر
اما افزون برانواع فوق ليدهاي ديگري نيز در كار خبر نويسي رايج شده اند كه ذكر مثال مي تواند كاركرد آنها را نشان دهد:
ليد استنباطي:
در اين ليدها غالباً استنباط روزنامه نگار از رويداد، عنصر اصلي را تشكيل مي دهد.
ليد تك موضوعي:
به سه صورت ارائه مي شود: مستقيم، عمقي و تشريحي.
1.مستقيم: مثل «ملكه انگليس از كابينة لندن انتقاد كرد»؛
2. عميقي: مثل «كنگرة آمريكا امروز لايحة مقابله با خشونت را، كه به موجب آن گارد ملي امريكا در خيابانهاي اين كشور مستقر و دستگيري مجرمان تسريع مي شود- با حداقل آراي لازم- تصويب كرد. طبق اين لايحه…»
3. تشريحي: مثل «ماركوس، فرماندة چريكهاي زاپاتيستاي مكزيك در حالي كه چهرة خود رابا نقاب پوشانده بود وفقط چشمان سياه رنگش پيدا بود، با مشتهاي گره كرده وصدايي كه از شدت خشم مي لرزيد، اعلام كرد كه ما با پيمان «نفتا» مخالفت خواهيم كرد او درحالي كه مشت گره كرد ه اش رابالا نگاهداشته بود، اظهار داشت: نبرد ما ادامه خواهد داشت.»
ليد تلفیقی:
در ليدهاي تلفيقي مضامين مختلف به صورت متراكم فهرست وار و مقايسه اي ارائه مي شوند البته ازاين ليد درصورتي بايد استفاده كرد كه قادر به عرضه گوياي آن باشيم؛ واگر قرار است ليد طولاني شود ارجح آن است كه از ليد تلفيقي پرهيز شود اين نكته راهم بايد دانست كه درليد تلفيقي كوشش مي شود تا عناصر مهم موجود درخبر فهرست وار ارائه گردند. براي اين كار بهتر است كه براي شروع از ليدهاي استفاده شود، كه از لحاظ كاربرد تقريباً «رسوب» كرده اند، يعني جا افتاده اند. اكثر روزنامه نگاران از عناصر «چه كسي»، «چه»، « چه وقت» و «كجا» درليدها استفاده مي كنند و مي توان گفت كه آنها را اصلي ترين «طعمه ها براي شكار حواس خواننده» مي دانند و لذا عناصر «چرا» و «چطور»، كه جنبة تحليلي – توصيفي دارند، درمرحلة دوم اهميت قرارمي گيرند وبه عبارت ديگر، اين دو عنصر را و به خصوص «چرا» را نه در ليد،كه بيشتر در متن خبر و طرزي ظريف به خواننده القا مي كنند. آنان مي كوشند تا از ارزشهاي خبري هم، در ليدها استفاده كنند. پس با توجه به آنچه گفته شد ليد جمعبندي (Summary Lead) مي تواند يكي از مطلوبترين ليدها باشد. ليد جمعبندي ليدي است كه هرشش عنصر خبري را درخود دارد. البته بايد يادآور شد كه تنظيم ليد جمعبندي از آنجا كه بايد در عين برخورداري ازآن عناصر كوتاه هم باشد، دشوار است، اما با تمرين و ممارست پيوسته اين كار آسان مي شود. افزون برآنچه گفته شد، چند نوع «ليد» ديگر هم وجود دارد مثل: ليد پرسشي (Question Lead)، ليد داراي پس زمينه (Background) ليد مبتني بر نقل قول (Quotation Lead) ليد متعارض (Contrast Lead)، ليد غيرعادي (Offbeat Lead)، كه ذيلاً نمونه هايي ازآنها نقل مي شود.
ليد پرسشي:
«بالاخره تلويزيون كابلي چه وقت راه اندازي مي شود؟ »مردم مي پرسند….
ليد داراي پس زمينه:
«سه سال پيش بود كه سه گوزن سفيد در پارك جنگلي گلستان رها شدند و حالامسؤولان اين پارك خبر از خطر سرما عليه 70 گوزن سفيد مي دهند»
ليد مبتني بر نقل قول:
«واشنگتن كماكان به حضور نظامي خود درجهان ادامه مي دهد»، وزيرخارجه ايران در كنفرانس خبري امروز تهران ضمن اعلام اين مطلب افزود…
ليد متعارض:
«رئيس جمهوري امريكا از دموكراسي حرف مي زند، اما دستور حمله به سياهپوستان را صادر مي كند».
ليد غير عادي:
«پرندة كوچولوي دريايي، پرواز بوئينگ غول پيكر را مختل كرد»
درهنگام تنظيم ليد، به هر صورت كه نوشته شود بايد مثل هنگامي كه تيتر تدوين مي گردد مواظب كلمات اضافي وزايد – يعني كلماتي كه جان وقدرت ليد را مي گيرد – بود. كلمات اضافي فقط هنگامي درليد قابل پذيرش هستند كه ليد از نوع ليد تعقيبي (Follow Lead) و يا توصيفي باشد. از ليد تعقيبي هنگامي استفاده مي شود كه بخواهيم خبري را كه مثلاً ديروز رخ داده است از لحاظ پيامدهاي آن دنبال كنيم: « راننده اي كه ديروز باعث مرگ دو كودك شد ه بود، به دادگاه احضار شد.»
پس به غير از ليد تعقيبي و توصيفي درساير موارد نبايد از كلمات اضافي در ليد استفاده شود.اگر تمرين مداوم داشته باشيم، حتماً مي توانيم ليدهاي كوتاه بنويسيم، چنانكه اعضاي تحريرية نشرية سان (SUN)، كه درملبورن استراليا منتشر مي شود،حق ندارند ليدي بنويسند كه از 12 كلمه بيشترباشد! پس تا آن هنگام كه اين قاعده به ساير تحريريه هاي دنيا تعميم يابد سعي كنيم داوطلبانه، نوشتن ليدهاي كوتاه را فرا بگيريم. دردسرها و زحمتهايي كه دراين زمينه دراه تدوين ليدهاي كوتاه و مناسب پديد مي آيند رضايت خاطر خوانندگان را به دنبال مي آورند، و ما هم جز اين هدفي نداريم.
برا ي آنكه زحمت تدوين و نوشتن ليدهاي كوتاه به حداقل كاهش يابد، مي توان دستورالعمل زير را به كار بست:
1- پرهيز جدي ازكلي گويي و مبهم نويسي درليد؛
2- اجتناب از آوردن مطالب خ
يلي جزئي؛
3- خلاصه كردن ليد دريك يا دو جمله؛
4- پرهيز از شروع ليد بازمان و مكان، مگر اينكه اين دو عنصر نقشي كاملاً كليدي درخبر داشته باشند؛
5- اگر قرار است كه اسم شخصي در ليد بيايد، اين كار فقط درصورتي مجاز است كه خواننده با خواندن آن نام بتواند قيافه فرد مورد نظر رامجسم كند. در صورتي كه چنين اطميناني وجود ندارد، مي توان به جاي اسم، از ذكر شخصيت حقوقي فرد استفاده كرد،
6- اگر خبر مربوط به «امروز» است، واژة امروز در ليد – ونه آغاز آن – گنجانده شود تا به خبر تازگي بدهد.