وضعیت فعلی مصاحبه در رسانه های گروهی
انجام مصاحبه خوب وخبرساز آن هم به صورت اختصاصي، امروز به صورت يكي ازسخت ترين كارهاي مطبوعاتي درآمده است. اين سختي تا به آن حد است كه خبرنگار بسياري اوقات پس از روزها و هفته ها دوندگي براي وقت گرفتن و طرح يك سري سؤالات و گرفتن پاسخ آنها، نوميد و خسته سرش به سنگ مي خورد و به اصطلاح عطاي انجام مصاحبه را به لقاي آن مي بخشد و چنين است كه مي بينم يا مطبوعات اغلب خالي از مصاحبه هاي خوب اختصاصي هستند و يا مصاحبة اختصاصي براي يك خبرنگار كه درخواست كنندة آن بود، تبديل به يك مصاحبة مطبوعاتي و راديو تلويزيوني آن هم به صورت رسمي و كليشه اي مي شود كه در آن نه خبرنگار مي تواند سؤالاتش را مطرح كند و نه امكان پيگيري بعضي مسايل پيش مي آيد و نه مصاحبه شونده دغدغة روبرو شدن با سؤالات خلق الساعه را دارد كه ناگزير از داشتن اطلاعات وسيع و در ميان گذاشتن آن با خبرنگاران كه در واقع حلقه هاي ارتباطي بين مردم (مخاطبان) با مصاحبه شوندگان هستند باشد و چنين است كه هم انگيزة انجام مصاحبة اختصاصي در خبرنگار از بين مي رود و هم مصاحبه شوندگان خود را ملزم به داشتن اشراف و تسلط بر حوزه هاي تحت مسئوليت خود نمي بينند. آنها بسياري اوقات نمي دانند در دستگاه تحت مسئوليت شان چه مي گذرد و يا توان و امكان دست يابي به اطلاعات وسيع را ندارند.
البته بخشي از اين نقيصه به جايگاه و موقعيت روزنامه نگار، خبرنگار، مطبوعات و رسانه هاي گروهي ما درجامعه برمي گردد كه جايگاهي سست و لرزان و در عين حال ناشناخته و به عبارت بهتر به رسميت شناخته نشده است. اگر هرمسئول قانوناً ملزم به پاسخگويي به سؤالات خبرنگاران كه نمايندگان و بلندگويان آحاد جامعه اند بود و روزنامه نگار مجاز بود كه در مجامع، محافل، مراكز و منابع مختلف خبري حضور يابد و عنصري نامحرم تلقي نمي شد و نيز مجاز بود كه سؤالاتي را كه فكر مي كند در جامعه مطرح است طرح كند، اگر خبرنگار همچون يك نمايندة مجلس، در رابطه با كار و حرفه اش كه مسئوليت پيام گيري و پيام رساني و آگاه سازي جامعه و نيز متقابلاً روشن ساختن ذهن مسئولان نسبت به خواست ها و نيازهاي مردم دارد، داراي مصونيتي قانوني بود به يقين مي توان گفت كه مطبوعات ما امروز بسيار پر بارتر از آنچه هستند مي بودند و هم روزنامه نگاران (اعم از كساني كه در مطبوعات كار مي كنند يا راديو و تلويزيون) براي قلم و قدم خود رسالت و مسئوليت سنگين تري قائل بودند، هم موفق به خدمتگزاري بيشتر به جامعه و در نهايت، نظام اجتماعي و سياسي آن مي شدند و هم مسئولان كه طرف هاي اصلي مصاحبه هاي مطبوعاتي و راديو تلويزيوني هستند خود را ناگزير مي ديدند كه بهتر و بيشتر كار كنند، آينده نگري و برنامه ريزي داشته باشند و بر حوزة تحت مسئوليت خود اشراف و آگاهي كامل داشته و بسياري از اطلاعاتي را كه پنهان كردن آن از مردم لزومي ندارد در اختيار رسانه هاي گروهي و در نهايت جامعه مي گذاشتند و در نتيجه حس همدردي، مشاركت و تعاون و همراهي در جامعه قوت مي گرفت و كار مسئولان را نيز در انجام وظايف شان ساده تر مي ساخت. زيرا اگر مسئول هر لحظه احتمال مي داد كه ممكن است ناگهان در اتاقش باز شود و خبرنگاري از راه برسد و او را به اصطلاح، سؤال پيچ كند يا تلفنش زنگ بزند و خبرنگاري از او وقت مصاحبه بخواهد، همواره ملزم به داشتن آمادگي كامل، اشراف و تسلط بر آنچه در محيط كارش مي گذرد بود و هم مي كوشيد كارها به بهترين و صحيح ترين شكل ممكن انجام شود تا دستش براي پاسخگويي به هر سؤالي باز باشد.
اما متأسفانه امروز سنت مصاحبه هاي خبري مطبوعاتي و راديو تلويزيوني به تدريج رنگ مي بازد، اكثر مسئولان و خبرسازان و خبرداران از انجام مصاحبه طفره مي روند و سعي مي كنند به بهانه هاي مختلف از زير بار آن شانه خالي كنند، يا همچنان كه گفته شد تقاضاي يك مصاحبة اختصاصي را تبديل به انجام يك مصاحبه همگاني براي مطبوعات، راديو، تلويزيون و خبرگزاري، سازند (و در نتيجه انگيزة رقابت سالم و سازنده در كسب خبرهاي اختصاصي از طريق مصاحبه هاي اختصاصي از بين مي رود) و يا در نهايت و بهترين شكلش، سؤالات را به صورت مكتوب از خبرنگار بخواهند و بعد از روزها و هفته ها معطلي بهر شكلي كه خواستند و هركدام از سؤالات را كه مايل بودند پاسخ دهند.پاسخ هايي كه بسياري اوقات ربطي به متن سؤال ندارد و مصاحبه شونده فقط حرف خودش را زده است تا اين كه جواب پرسش را داده باشد. غافل از اين كه فلسفه انجام مصاحبه، طرح سؤالات روز و گرفتن پاسخ هاي صريح و صحيح، طرح احتمالي سؤال جديد از پاسخ داده شده توسط مصاحبه شونده و در يك كلام جان دادن و روح بخشيدن به يك موضوع و نو بودن و تازه بودن آن است در صورتي كه مصاحبه مكتوب تنها يكي از انواع مصاحبه آن هم نه براي مطبوعات ودرعين حال شايد منسوخ ترين نوع آن است و عمدتاً در تحقيقات علوم اجتماعي كاربرد دارد و به علاوه از زمان طرح سؤال تا زمان دريافت و انعكاس پاسخ آن قطعاً بخش اعظم سوال و جواب ها كهنه و غير قابل استفاده شده و به علاوه مصاحبه شوند فرصت و امكان فرار از بسياري سؤالات را داشته و هر جا كه لازم ديده بحثي را مبهم و گنگ و نارسا رها ساخته و جاي ديگري كه ضرورت نداشته، پاسخ هاي طولاني داده است.
از سوي ديگر پاره اي مصاحبه ها به تشخيص و درخواست مصاحبه شونده صورت مي گيرد كه اين ديگر حتي نامش هم مصاحبه نيست و بيشتر، اعلام يك جانبه مطلبي است كه مورد نظر، علاقه و خواست مصاحبه شونده بوده و در اين موارد خبرنگار هيچ قدرت و اختياري از خود ندارد.در بسياري از اين موارد، سؤالات بيشتر توسط مصاحبه شونده و آن طور كه باب طبع و ميل او بوده طرح شده و پاسخ هاي از پيش آماده به آن داده شده است، و اين ديگر بدترين شكل است.
امروز يكي از ضعف هاي اساسي مطبوعات و رسانه هاي گروهي، نداشتن مصاحبه هاي دست اول، اختصاصي، جاندار و خبرساز است و اين عمدتاً نه به دليل تساهل روزنامه نگاران است بلكه طيف مصاحبه شوندگان همچنان كه پيش از اين ذكر شد يا به دليل ضعف كاري و مديريت و نداشتن آگاهي و تسلط از مسايل تحت مسئوليت خود و در نتيجه نداشتن حرفي براي گفتن، يابه دليل نشناختن جو و فضاي تبليغاتي و تشخيص هاي غالباً نادرستي كه خود دارند و مصلحت انديش هاي بي جا و يا دلايل ديگر در واقع نوعي تحريم مطبوعاتي را از نظر مصاحبه عملاً اعمال مي كنند و ترجيح مي دهند كه خبرهاي غالباً كم اهميت شان را به صورت اطلاعيه هاي رسمي آن هم توسط روابط عمومي هايي كه اغلب هيچ شناختي از تبليغات، روزنامه نگاري و حتي افكار عمومي جامعه خود ندارند در اختيار رسانه هاي گروهي قرار دهند و در تماس هاي بعدي خبرنگاران هم حاضر به دادن توضيحات بيشتر پيرامون آن نيستند و اين، جوي است كه بايد توسط روزنامه نگاران و مسئولان بلند پايه ي ما شكسته شود زيرا به عينه ديده ايم در مواردي كه مسئولان حاضر به انجام مصاحبه شده اند و مسايل را با مردم جامعه خودمان و ديگر كشورها در ميان گذاشته اند جو تبليغاتي نهايتاً به نفع ما تمام شده است، در غير اين صورت ما غالب اوقات فقط پاسخگوي منفعل تبليغات بي پايه و اساس غربي ها بوده ايم و ابتكار عمل را در دست نداشته ايم.
مسأله ديگري كه در اينجا قابل ذكر است اين كه گويي برخي از مسئولان اصلاً به خبرنگاران و روزنامه نگاري داخلي اعتماد ندارند و با خبرنگاران خارجي راحت تر مصاحبه مي كنند و دست آخر بايد گفت كه زمان انتشار بسياري از مصاحبه هايي كه با خبرنگاران خارجي هم صورت مي گيرد در رسانه هاي گروهي داخلي حساب شده و درست نيست. مثلاً مقامي با يك خبرنگار خارجي درباره يك مسئله مهم مصاحبه اي انجام مي دهد كه پيش از آن با خبرنگاران داخلي انجام نداده (اين به جاي خود) اما با وجودي كه مي داند همين مصاحبه با يكي دو روز فاصله از طريق شبكه هاي تلويزيوني و راديويي و مطبوعات خارجي بخصوص غربي به صورت تحريف شده اي پخش خواهد شد، نوار يا متن مصاحبه را در اختيار رسانه هاي گروهي داخلي نمي گذارد تا پيش از آن يا دست كم هم زمان با پخش آن در خارج در رسانه هاي گروهي كشور خودمان انعكاس يابد تا تحريف ها، غرض ورزي ها و دروغگويي هاي دستگاه هاي ارتباطي خارجي پيشاپيش خنثي شود و اين دستگاه ها عملاً در قبال افكار عمومي جوامع خود خلع سلاح شوند.
به هر حال انجام مصاحبه اين روزها، جرأت، جسارت، آگاهي، اطلاعات و دوندگي زياد مي خواهد و اينجاست كه تسلط و خبرگي خبرنگار بر اصول مصاحبه مي تواند تا حدود زيادي در موفقيت او دخالت داشته باشد در غير اين صورت خبرنگار حتي در صورت توفيق در انجام مصاحبه به آلت دست مصاحبه شونده تبديل مي شود و حداكثر مي تواند نقش يك ضبط صوت را به خوبي ايفا كند و اين چيزي نيست كه مردم ما بخواهند و مطبوعات و رسانه هاي گروهي ما را اعتبار و حيثيت ببخشد. مصاحبه شونده بايد بفهمد كه خبرنگار به مصاحبه او نيامده تا آنچه را او مي خواهد منعكس كند بلكه بايد خود را ملزم بداند به سؤالات خبرنگار كه در واقع پرسش هاي مردم از اوست پاسخ دهد و به طوري كه گفته شد در اين زمينه خبرگي و تسلط خبرنگار بر اصول مصاحبه، اطلاعات و آگاهي هاي شخصي و قدرت او در جلب اعتماد مصاحبه شونده مي تواند نقش عمده اي داشته باشد.