خبری كه به روزنامه راه مي يابد از دروازه هاي متعدد و از مسيري طولاني گذشته است. خبري كه در مقابل ديدگان شما قرار مي گيرد، شمارآخرين گزيشنگر مي داند آيا اجازه مي دهيد كه بر دروازة نگاه شما جاي گيرد؟ تكرار مي كنم: هر رويدادي كه به خبر تبديل مي شود از دروازه هاي متعددي مي گذرد، برخي از اين دروازه ها باز، برخي نيمه باز و تعدادي نيز كاملاً بسته هستند.
استوارت هود (Stuart Hood) در فصل «سياست تلويزيون» ازكتاب جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي، ويراستة دنيس مك كوئيل (Dennis McQuail) مي نويسد: يك برنامة تلويزيوني حاصل چندين انتخاب است كه توسط طيفي از دروازه بانان (گزينشگران) (Gate keepers) صورت گرفته است. اين دروازه بانان شامل اين افراد مي شوند: دبيري كه موضوع مورد پوشش را تعيين مي كند، سازمان دهنده اي كه عكاسان و گزارشگران را براي تهيه موضوع توجيه مي كند، تدوين كنندة فيلم كه دست به انتخاب مي زند. سازندة نهايي كه مقولات را از نوارها استخراج مي كند، معاون فردي كه مسؤول سوژه است و مسؤول طرح كه شكل نهايي كار را تأييد مي كند.
معيار عبور خبر
پس به اين ترتيب مي توان از طريق تعداد زياد دروزاه بانان به جست و جوي معيارهاي عبور خبر از دروازه ها برآمد. عبور يا عدم عبور يك مقولة خبري از دروازه ها نتيجة عوامل گوناگون است: پيشينة دروازه بانان از نظر طبقه و لاية اجتماعي، روزآمدي، سطح تحصيلات و طرز تلقي آنان از جهان، ارزشها، هنجارها و برداشت سازمان كه دروازه بانان براي آن كار مي كنند.
استوارت هود معتقد است كه اكثر دروازه بانان رسانه ها، سياستهاي دلخواه طبقات ميانه را اجرا مي كنند و در حقيقت اجماع و وفاقي كه ايجاد مي كنند، معطوف به طبقه ميانه است و گزينش و دروازه باني آنان از همين منظر صورت مي گيرد.
البته مسألة دروزاه باني خبري از ديرباز مطرح بوده است و موضوع تازه اي در ادبيات روزنامه نگاري به حساب نمي آيد. دروازه باني خبري در حقيقت پا به پاي خبر از همان هنگام كه خبر توسط فرد، نهاد يا مجموعه اي از عوامل اقتصادي، سياسي، فرهنگي، نظامي و اجتماعي در مجاري و كانالهاي خبري جاري شده، مطرح بوده است اما فردي كه اين مقوله را تدوين كرد و وجه علمي به آن داد كورت لوين (Kurt Lewin ) روانشناس بود. مناطق دروازه (Gate Areas) ابتدا توسط او شناسايي شدند او در مقاله اي تحت عنوان «مجاري زندگي گروهي» “Channels of Group Life” به بررسي تصميمهاي خانمهاي خانه دار در مورد خريد مواد غذايي پرداخت و آن را با جريان خبر در وسايل ارتباط جمعي مقايسه كرد (1974) (Human Relations. No 1) و اين نكته را مطرح ساخت كه در مناطق دروازه است كه تصميم براي عبور اطلاعات گرفته مي شود.
ديويد منينگ وايت (David Manning White) دومين محققي است كه بحث دروازه باني را به طرزي علمي مطرح ساخت. او در مقاله اي تحت عنوان «دروازه بان: يك مطالعة موردي در انتخاب خبر» به بررسي اين فضيه پرداخت (مرجع در منابع خارجي ارائه شده است). نمونه اي كه وايت ارائه كرد، به قرار ذيل بود:
همان طور كه ملاحظه مي شود در اين نمونه از منبع خبر، چهار خبر فرستاده شده است، ولي در برخورد با دروازه، خبرهاي يک و چهار بخت عبور نيافته اند و دروازه بان مانع عبور آنها شده است و فقط دو مقولة خبري دو و سه به مخاطب رسيده اند.
بايد گفت كه نمونه يا مدل وايت براي دانشجويان روزنامه نگاري فقط مي تواند يك شروع خوب باشد ولي اصلاً كامل نيست. به عنوان نمونه وايت در اين مدل به عناصر سازماني فرايند ارتباط جمعي كه دروزاه باني را محدود و كنترل مي كنند، نمي پردازد. ضمن اينكه در اين مدل صرفاً يك دروازه و يك دروازه بان مطرح شده است، حال آنکه خبر از دروازه هاي رسمي و غير رسمي، مستقيم و غير مستقيم و آشكار و پنهان عبور مي كند.
جي.تي.مك نلي (J.T Mcnelly) نُه سال پس از وايت، يعني در سال 1959 مدل تكامل يافته تري از دروازه باني خبر ارائه كرد (Journalism Quarterly. 36.1959) :
در مدل دروازه باني مك نلي تعداد بيشتري از دروازه بانها در مد نظر قرارگرفته اند. عناصر تشكيل دهنده اين مدل عبارتند از:
همان طوركه ديده مي شود در اين نمونه نحوة عبور خبر از دروازه هاي مختلف تا حدودي تشريح شده است.
گالتونگ و روگ كه در بحث ارزشهاي خبري با آنان آشنا شديم، شش سال بعد (1965) وارد عرصة دروازه باني خبري شدند و نمونة خود را ارائه كردند:
در اين نمونه، نحوة دريافت دست اندركاران رسانه در قبال رويداد، اولين دروازه را ايجاد مي كند و آن تعيين اين نكته است كه آيا اين خبر ارزش چاپ را دارد يا نه؟ و سپس در دروازة بعد، گزينش بر اساس معيارهاي يك تا نه- چه به تنهايي و چه در حالت ترکيبي- صورت مي گيرد.
آقاي دروازه!
آنچه از اين پژوهشها به دست آمد، نهايتاً در شخصيت فردي مرسوم به آقاي دروازه (Mr. GATE ) (اصطلاحي كه وايت به كار گرفت) خلاصه شد. وايت يك دبير خبر را انتخاب كرد كه با اخبار خبرگزاريهاي يونايندپرس،آسوشيتد پرس و خبرگزاري اخبار بين المللي (INS ) سر و كار داشت. وايت از آقاي دروازه خواست كه به مدت هفت روز هر خبري را كه براي چاپ تأييد نمي كند، با ذكر علت توضيح دهد. نتيجه از اين قرار بود: يك سوم انتخابهاي آقاي دروازه تمام وكمال بر اساس ذهنيت صورت گرفته بود، دو سوم بقيه هم به خاطر كمبود جا و تكراري بودن موضوع رد شده بود.
آقاي دروازه يك بار ديگر هم پس از سال 1949 (تحقيق وايت) مورد آزمايش قرارگرفت اين بار سال 1966 بود يعني آقاي دروازه 16 سال بيشتر تجربه كسب كرده بود، اما محقق اين مرتبه فرد ديگري بود: پاول اسنايدر (P. Snider ).
در اين تحقيق نيز نتايج مشابهي به دست آمد. بعدها هم محققان ديگر نظير گيبر (Giber)، وستلي و مك لين (Westly & Maclean)، اي زد باس (A.Z Bass) (جريان دو مرحله اي دروازه باني)، هالوران (Halloran )، اليوت (Elliot)، مردوك (Murdock )، چينبال (Chinbal ) در اين زمينه آرا و نظرات خود را مطرح ساختند.كه شرح يكايك آنها عملاً به كتابي در زمينه بازكاوي مقولة دروازه باني خبري نياز دارد.
اما بايد به اين نكته اشاره كرد كه نقش آقاي دروازه در سال 1977 در پي پژوهشهاي مك كامب (McComb ) شاو (Shaw ) و هيرش (Hirsch ) كمرنگ شد. اينان ثابت كردند كه همه چيز زير سر «آقاي دروازه» نيست و خبرگزاريها نقش مهم تري در فرايند دروازه باني خبر ايفا مي كنند.
و حالا بايد اين را هم افزود كه همه چيز هم به خبر گزاريها ختم نمي شود. اگر بپذيريم كه تالار تحريرية هر روزنامه درست مثل يك كارگاه يا كارخانة صنعتي عمل مي كند و سلسله مراتب متخصصان خاص خود را دارد، اين بحث روشن تر مي شود. درون هر تحريريه بخشهايي به نامهاي سرويس خارجي، سرويس ورزشي، سرويس فرهنگي، سرويس حوادث و مانند اينها وجود دارند و در درون همين تحريريه ها، دبيران سرويسها و سردبير يا سردبيران هم بر روال مارها نظارت اعضاي سرويسها مي کنند. با گزينش برخي از خبرها و با كنارگذاردن بخشي ديگر، عملاً در پي خبرگزاريها- كه آنها هم دروازه باني كرده و برخي از خبرها را مخابره نكرده اند- دست به دروازه باني مي زنند. دبيران سرويسها و سردبيران نيز به برخي از خبرها اجازه عبور نمي دهند و در دروازه را بر روي آنها نمي گشايند. حتي خوانندگان هم برخي از خبرها را براي خواندن انتخاب نمي كنند- كه وستلي و مك لين چگونگي كاركرد آن را در نمونة خود تشريح كرده اند. (شكل خلاصه شده مدل وستلي و مك لين)
همان طور كه ديده مي شود X ها رويداد ها هستند و گزينگشر C دو رويداد X2 و X4 را درج نكره است. X2 به حق به دليل بي ارزش بودن كنار مانده است اما وضع X4 چنين نبوده و لذا خواننده كه چيزهايي درباره آن از طريق ارتباطات بين فردي شنيده است، به سراغ آن مي رود تا درباره اش چيزي بخواند و چون در آن را روزنامه نمي يابد به ساير منابع مراجعه مي كند.
با اين توضيحات مي توان گفت كه: واژه دروازه بان به كساني اطلاق مي شود كه عملاً در مورد درج و پخش خبرها و يا كنار گذاشتن آنها تصميم مي گيرند. در اين جا مي توان به طبقه بندي اي.زد. باس (1969) به عنوان يك طبقه بندي محدود اشاره كرد. طبق نظر او، كه در واقع آميزه وجمعبندي آراي وايت و مك نلي در مورد دروازه باني خبري است، دو گروه دروازه بان وجود دارد:
گروه اول را روزنامه نگاران و گزارشگراني تشكيل مي دهند كه به جست و جوي خبر مي روند و آن را تهيه مي كنند آنان در اين مسير برخي از خبرها را قابل ارائه و برخي را غير قابل ارائه ارزيابي مي كنند.
گروه دوم مشتمل بر همه كساني است كه قضاوت آنان فيلتر يعني صافي يا غربال عبور يا توقف خبر مي شود. گفتني است كه نوآم چامسكي و ادوارد اس. هرمن (Edward S. Herman ) پژوهشگران ارتباطي راديكال امريكا، پنج فيلتر را در رسانه هاي امريكا شناسايي كرده اند و معتقدند كه اين پنج فيلتر منافع طبقة حاكم بر امريكا راحفظ مي كنند و عبارتند از: مالكيت رسانه ها، تبليغات، منبع، شركتهاي بزرگ و جناح راست و ايدئولوژي ضدكمونيسم.
به هر حال باس در مقاله اي به عنوان «پالايش مفهوم دروازه باني» the gate keeper Concept Refining » كه در ژورناليسم كوارترلي (شمارة 46،سال 1969) به چاپ رسيد نوشت: گزارشگران و دبيران محلي به مواد خام خبري (Raw news ) نزديكتر هستند (مرحله اول)، حال آنكه سردبيران، نسخه خوانها و مترجمان در فاصله دورتري قرار دارند (مرحلة)، اما در عوض به كانونهاي قدرت نزديكترند:
در مدل باس دست اندركاران مرحلة دوم، علاوه بر نزديكي به كانونهاي قدرت، در مقايسه با دست اندركاران مرحلة اول با هنجارها، ارزشها و ميثاقهاي سازماني كه براي آن كار مي كنند، آشناتر هستند. ضعف و اشكال بزرگ مدل باس اين است كه صرفاً به دروازه هاي درون رسانه آن هم با ساده سازي مي پردازد. ولي به هر حال براي هر دو گروه، عوامل دخيل در دروازه باني از اين قرارند: قضاوتهاي شخصي، هنجارها، قوانين و ميثاقهاي سازماني كه دروازه بانان در استخدام آن هستند، فشار زمان از لحاظ محدوديت زماني، ضرورت محلوظ داشتن قوانين و بالاخره ضرورت كسب سود (به ويژه در رسانه ها ي غربي)
يا دآوري اين نكته ضروري است كه مفهوم دروازه باني اكنون از نگاه جامعه شناسان رسانه ها يك مفهوم ساده سازي شده قلمداد مي شود (همانگونه كه استوارت هود وجود گوناگون،آن را با مثال برنامه تلويزيوني روشن كرده است). جامعه شناساني كه در زمينه جامعه شناسي رسانه ها كار مي كنند مي گويند: دروازه بانان جهاني را ارائه مي كنند كه براي قلمروهاي منافع عمده، بي خطر است.
ساده سازي ديگري كه در اين زمينه وجود دارد مرتبط با نقش روزنامه نگارن است به قول چينبال: انگار روزنامه نگار بيرون مي رود تا خبرها را مثل سيبهايي که از درخت ريخته اند، جمع كند. ولي روزنامه نگار كه وارد مزرعة خبر نمي شود، بلكه فقط شاهد برخي از رويداد هاست و اكثر خبرها هم از سوي منابع ثانوي- خبرگزاريها، ماهواره ها، سخنگويان رسمي، روابط عمومي ها و… صادر و سپس دوباره بسته بندي مي شود و به صورت خبررسانه اي به عنوان محصول به دست خواننده مي رسد اما با تكيه و تمركز صرف بر نقش روزنامه نگاران از فشارهايي كه در هنگام گزينش رويداد بر آنان وارد مي شود، غفلت كرده ايم. و لذا پرسشي كه در اينجا مي تواند مطرح شود اين است كه به دليل چه عواملي در اكثر رسانه هاي جهان حمايت از دولتها يك امر عادي به حساب مي آيد؟
فرقي نمي كند كه اين دولت انقلابي است يا ضد انقلابي، محافظه كار است يا راديكال؟
جان هارتلي، كه پيش از اين افراد نام برده شد به خبر به مثابه «نقطة تلاقي مردم و سياست در خانه و جهانِ بحث و تصميم، مي نگرد و معتقد است كه بسياري از ارزشهاي مورد بحث در رمزهاي روزنامه نگاري مقولاتي همچون وضوح و بيطرفي هستند اما پيوسته ترين وظيفة گفتمان خبر اين رجحان است كه مفاهيم ويژه اي در خبرها بالاتر از ساير مفاهيم قرارگيرند و اين امر حاصل كار دروازه بانان است. او مي گويد خبر مثل يك «فوتباليست» است كه وقتي از سوي «مربي» به زمين فرستاده شد، بايد طبق قوانين پذيرفته شده، بازي كند، و مثلا نمي تواند به تيم مقابل بپيوندد و بالاخره پرسشي كه پاسخ آن كليد حل مسألة دروازه باني است، ممكن است به اين ترتيب مطرح شود كه: دروازه سازان (و نه دروازه بانان) چه كساني هستند؟ و ماهيت سياسي، اقتصادي، فرهنگي و فني آنان چيست؟ و بالاخره كار دروازه بانان اين دروازه سازان، صدور جواز عبور رويداد ها و خبرهاست يا «اختراع واقعيت» و «توليد رضايت»؟